در سال 1352 تقاضای تیرباران شش جوان نهاوندی که در ادبیات آن زمان رژیم پهلوی (خرابکار) قلمداد میشدند و توسط دادگاههای نظامی رژیم پهلوی صادر شده بود و با موافقت مستقیم شخصی شاه در میدان چیتگر تیرباران شدند.
جرم آنان مبارزه علیه رژیم پهلوی بود. این جوانان چنان که در بازجویی خود نزد ساواک گفتهاند با مرامی مشترک گرد هم آمده بودند تا برای محرومان دیار خود کاری بکنند. آنان نام ابوذر را به تاسی از ابوذر غفاری صحابه معروف پیامبر اسلام برای گروه خود انتخاب کرده بودند. اجساد تیربارانشدگان عبدالله خدارحمیـ ماشاالله سیفـ بهمن منشطـ ولیالله سیف ـ حجتالله عبدلی و روحالله سیف تحویل خانوادهها نشد و بهصورت پنهانی در بهشتزهرا(س) تهران به خاک سپرده شدند. تنها پنج سال بعد از شهادت اعضای گروه انقلابی ابوذر نهاوند طومار 2500ساله شاهنشاهی ایران در هم نوردیده شد و با تلاش خانوادهها در سال 57 قبور مطهر این شهدا پیدا و چند دهه بعد طبق وصیت این شهدا اجسادشان در سال 77 باموافقت مقام معظم رهبری وپیگیری مهندس علی حسینی به زادگاهشان نهاوند منتقل شد.
در وصف این شهدای گرانقدر چند کتاب به رشته تحریر درآمده از جمله کتاب (گروه انقلابی ابوذر)، (تاریخ شفاهی گروه ابوذر)، (ستارههای ابوذر به تیرک خونین نشستهاند)، (اسناد ساواک درباره گروه ابوذر)، (سوگسواران). خیلیها به نوعی دین خود درباره این شهدا را با چاپ کتاب ادا کردند
پیامدهای اقدامات و شهادت اعضای گروه انقلابی ابوذر نهاوند در دو بُعد محلی و ملی قابل تامل است.
بُعد محلی پیامدهای اقدامات و شهادت این گرو میتوان گفت با توجه به خوشنامی و مردمداری اعضای این گروه که همگی از جوانان مومن، معتقد و کمک حال محرومان و درماندگان نهاوند بودند خبر تیرباران شش جوان 18 تا 20ساله آن هم در تهران شوک بزرگی به شهر کوچک آن زمان نهاوند بود و موجب شد مردم همگی با این سوال بزرگ روبرو شوند که «بای ذنب قتلت» به کدام گناه کشته شدند و این موضوع خود بیداری عموم مردم نهاوند را در پی داشت، بهطوری که در سال 53 گروه انقلابی ابوذر2 به رهبری مهندس علی حسینی نماینده سابق مردم درمجلس شورای اسلامی مبارزه علیه رژیم شاه را آغاز کردند.
به عبارتی میتوان گفت علاوه بر خانوادههای شهدا همه مردم نهاوند با وابستگیهای نسبی و سببی یا فکری به صف مخالفان رژیم پیوسته بودند بهطوری که مردم نهاوند چند ماه قبل از بهمن 57 در یک کوشش همگانی مجسمه شاه را از میدان مرکزی شهر فرو کشیدند و عنوان اولین شهر ایران لقب گرفتند.
درباره بُعد ملی پیامدهای اقدامات گروه انقلابی ابوذر نهاوند میتوان گفت با توجه به ارتباط آنان با روحانیت مبارز و شاگردان امام خمینی(ره) مانند آیتالله ربانی شیرازی، حجتالاسلام فاکر خراسانی و... در قم و اقدامات نهایی آنان در خلع سلاح یک پلیس شهربانی در شهر قم ساواک به این موضوع حساس شد. در نتیجه بازجوییها و تحقیقات ساواک گوشههای بیشتری از این ارتباط هویدا شد. با کشف ارتباط اعضای گروه و روحانیت شورای تامین قم تصمیم به مقابله جدی با روحانیت مبارز که عمدتاً شاگردان و دوستداران رهبر در تبعید انقلاب بودند، گرفت. بدینترتیب 25 نفر از یاران امام و چهرههای شاخص حاکمیت در بعد از انقلاب اسلامی، مانند آیات مشکینی، جنتی، صانعی، گرامی، یزدی، مومن، ربانی شیرازی و... تبعید شدند. این موضوع که شاید شدیدترین برخورد حاکمیت با یاران امام بعد از قیام 15خرداد42 بود در نتیجه اقدامات اعضای گروه ابوذر نهاوند در قم صورت گرفت. تبعید این افراد به اقصی نقاط ایرانزمین علاوه بر این که موجب گسترش بذرهای انقلاب در جای کشور شد خود آن افراد را نیز در کوران حوادث آبدیدهتر و برای انقلابیگری در سالهای باقیمانده تا پایان رژیم پهلوی مصممتر ساخت. هنوز ماجرای ابوذران نهاوند به اتمام نرسیده است همچنان با گذشت۴۸سال یاد و خاطره آنان زنده است. سه سال پیش این عزیزان شهدای شاخص استان همدان و شهدای ملی معرفی شدند که بهمن ماه کنگره این شهدا در نهاوند
برگزارگردید
بخشی از وصیتنامه این شهدا
1ـ عبادالله خدارحمی؛ اگر جسد مرا گرفتید در نهاوند به خاک بسپارید و از مقدر پولی که ارثیه من است مبلغ 1000تومان به... و بقیه را به مستمندان و برای همسایهها زغال و لباس برای عیدشان بخرید.
2ـ ماشاءالله سیف؛ پدر، مادر، خواهر و برادرانم شما را توصیه میکنم به نماز اول وقت، روزه و همچنین یاد خدا در دل شما باشد. اگر مرا اعدام کردند
گریه و زاری نکنید. شیرینی تقسیم کنید و پیکر مرا در نهاوند به خاک بسپارید.
3ـ بهمن منشط؛ پدر بزرگوارم از وقتی که خود را شناختهام سایه پُرمحبت شما بر سرم بود، مرگ حق است. همگی را به تقوا سفارش میکنم. امیدوارم چون کوهی مرگ مرا تحمل کنید.
4ـ ولیالله سیف؛ پدر و مادر عزیز و مهربانم چند ساعتی دیگر باقی نمانده که عهدی را که با خدا بستهام به آن وفا کرده و همانطور اولین روزی که این کار را شروع کردم جان خودم را در رضایت او قرار دادم.
5ـ روحالله سیف؛ اکنون که این نامه را مینویسم از همگی شما تقاضای بخشش میکنم. دنیا محل مردن است و همه ما میرویم ولی این مرگ باید شرافتمندانه باشد و مرگی باشد که آدم با روی سپید در پیشگاه عدل الهی قرار گیرد.
6ـ حجتالله عبدلی؛ اکنون که آخرین ساعتهای عمر من سپری میشود با خاطرهای آسوده و عشقی سرشار از ایمان وصیت خود را اعلام میدارم تا میتوانید از ذکر خدا غافل نباشید شما را به خواندن نماز و صبر و پایداری در مقابل گناه و مشکلات توصیه میکنم. حال ما حق نداریم این گروه انقلابی را فراموش کنیم. انقلاب اسلامی مدیون این شهدا است. لازم به ذکر است نهاوند تنها شهری است که در ایران که در آن زمان 6 نفر جوان خود را تقدیم انقلاب کرد و این شهدای گرانقدر سندافتخار غرب کشور هستند. روحشان شاد و یادشان تا ابد جاویدان.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده است به عشق
ثبت است بر جــریده عـــالم دوام مــا
رضاسیف بهمن ماه۱۴۰۰
در قرآن کریم، حدود 400 آیه پیرامون موضوع جهاد آمده که نشان از اهمیت آن در نگاه خداوند متعال دارد.
در مورد سبقه جهاد باید گفت از صدر اسلام تاکنون این موضوع یک امر مهم در باور مسلمانان بوده، تا آنجا که همتراز نماز و روزه یکی از فروع دین قلمداد میشود.
این بار در بحث مقابله با کرونا نیز همچون همیشه جهادگران پا به میدان گذاشته و بار دیگر حماسهای پر شور و کم نظیر ساختند.
در این پرسه اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان با حضور پر شور و همت مخلصانه از روزهای اولیه اعلام شیوع این ویروس منحوس، گروههای جهادی و پویشهای مردمی را در شهرها و روستا ها تشکیل دادند و همچون زمان دفاع مقدس با ایثار و فداکاری خود برای حفظ جان هموطنان بدون هیچ چشمداشتی ضد عفونی و گندزدایی را انجام دادند.
در گام بعدی همین جوانان در کار جهادی خوش درخشیدند و به دلیل تقاضای چندین برابری نسبت به گذشته و نیاز مردم به ماسک، کارگاههای جهادی تولید ماسک را راهاندازی کرده و شروع به تولید و توزیع ماسکهای رایگان در بین مردم جامعه کردند.
در ادامه گروه های جهادی و تیمهای پویش مردمی به همین کارها بسنده نکرده و با کمکهای مردمی و حمایت خیرین به توزیع بستههای بهداشتی و معیشتی در بین نیازمندان و مستمندان پرداختند.
کارهای جهادی به همین جا ختم نشد و جهادگران با حضور داوطلبانه خود در شبکههای بهداشت و درمان و حتی بیمارستانها، به اندازه توان و تخصص خود یاریگر کادر درمانی شدند و همینطور با حضور در مراکز مشاورهای به صورت تلفنی راهنمای هموطنان عزیز شدند و در اجرای طرح غربالگری سلامت شرکت کردند.
جبهه دیگری که در زمان شیوع کووید ۱۹ شکل گرفت، ایستگاههای محدودسازی ورود به شهرها، غربالگری و تبسنجی از افراد بود که صحنههایی همچون پایگاههای ایست و بازرسی در زمان جنگ تحمیلی در شهرهای مرزی را یادآور میشود. در این ایستگاهها نیز جوانان جهادگر با حضور مستمر و شبانهروزی خود گامی در مسیر جلوگیری از ابتلا جامعه به کرونا و مقابله با این ویروس منحوس برداشتند.
این قبیل رفتارها در بین مردم کشورهای دیگر چندان مرسوم نیست و انجام آنرا میتوان در ریشههای فرهنگی ایرانی-اسلامی مردم کشورمان جستجو کرد. الگوبرداری این جوانان از شجره طیبه بسیج و اقدامات جهادی هشت سال دفاع مقدس یکی از نمونههایی است که میتوان از آن نام برد.
همبستگی مردمی نشان داد، مردم ما اهمیت کار تشکیلاتی و همراهی با هم را به خوبی درک کردهاند و دریافتهاند که همه با هم میتوانیم از این بحران پیش آمده عبور کنیم و اینکه فقط بخواهیم خودمان را مصون بداریم، فایدهای ندارد، باوری که هنوز بسیاری از کشورهای جهان به آن نرسیدهاند، این نشان میدهد مردم ما از نظر فرهنگی چند پله بالاتر از دیگر ملتها ایستادهاند.
مهدی رضائیمفرد
«کسی که تاریخ را نخواند مجبور به تکرار آن است» این جمله را بارها خوانده و شنیدهایم، اما متاسفانه مانند بسیاری موارد دیگر تنها در همین حد در جامعه ما کاربرد دارد. گسترش ویروس کرونا، بار دیگر اهمیت مطالعه تاریخ و این جمله را به ما گوشزد کرد. با در نظر گرفتن بیماریهای واگیردار و عالمگیر قبلی نظیر طاعون سیاه در قرن ۱۷ میلادی و آنفولانزای اسپانیایی در قرن ۲۰ میلادی که نقشه گسترش و عالمگیری آنها مشخص است، به خوبی معلوم بود با شیوع ویروسی از این دست در چین، ظرف دو تا سه ماه بیماری به ایران نیز خواهد رسید. اما مسئولان به دلیل عدم دقت و نداشتن مطالعه کافی، به این مهم دقت نکرده و دیر اقدام کردند، که همین سبب شیوع بیحساب ویروس به صورت گسترده در کشور شد.
گسترش ویروس در سراسر جهان و درگیری بیشتر کشورها با آن نشان داد، فرضیههایی که از ابتدا دلایلی برای ورود ویروس کرونا مطرح کرده بودند، چندان منطقی به نظر نمیرسند.
به هر حال ویروس وارد کشور شده ولی تاریخندانی ما سبب گسترش سریع ویروس و ایجاد ترس در جامعه شد.
ترس؛ این نام حالت روانی ظهور یافته در جامعه ایرانی در مواجهه با کروناست. خب این را که چینیها هم بلد بودند! پس هنر ما چیست؟ یعنی وقتی قضیه واقعا جدی میشود عکسالعمل ما در قبال حفظ سلامت مردم چه بود؟ آیا به موقع وارد میدان عمل شدیم یا با تعلل، وقتتراشی، عدم آگاهی و سیاسی بازی برخی مسئولین، تعدادی از رسانهها و بی توجهی بخشی از مردم زمان زیادی را از دست دادیم!
باید قبول کرد که از ابتدای اعلام حضور مهمانناخوانده و مرگباری به نام ویروس کرونا کمکاریهای زیادی صورت گرفت، که باتوجه به شرایط بحرانی فعلی الان زمان پرداختن به آن نیست. فرض را برآن میگذاریم که برخی شوکه شدند و دنبال سیاسیکاری نبودند.
مسلم است برای خروج از بحران کرونا مجموعهای از اقدامات ضروری است، که احساس میشود مهمترین آنها را بتوان در دو بخش عنوان کرد؛ یکی افزایش تابآوری نظام درمان و بهداشت در مقابل ویروس کرونا و دیگری قطع زنجیرهی انتقال ویروس توسط مردم.
اعتماد به عنوان یکی از مؤلفههای مهم سرمایه اجتماعی زمینهساز مشارکت و همکاری بین اعضای جامعه و در شرایط عبور از بحران، نقشی سازنده و اثرگذار دارد که همه باید جهت برقراری آن، تلاش کنند.
این مشکل تنها مختص ایران نیست، به طور مثال در کشورهای توسعه یافتهای مانند امریکا، انگلستان، ایتالیا و استرالیا، هم کمبود مواد بهداشتی و ژل ضدعفونی وجود دارد. از این رو باید گزارههای «اعتمادسازی» مجدداً از حیث کارکرد مورد بازبینی قرار گرفته و زمان پساکرونایی مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار گرفته و تلاش شود تا اعتماد ازدست رفته بازسازی شود.
حال میرسیم به مردم و نقش آنان. هر روز پای اخبار و آمار مینشینیم و دیگر بدون واژههای تاسفآمیز فقط آمار و تعداد مرگ را رصد میکنیم.
ای کاش در قرنطینه و این فرصتی که حاصل شده، اندکی تامل کنیم که چرا همیشه در تفکرات ما انتظار از مسئولین در صف اول توقعات است! این بدان معنا نیست که بگویم مردم مقصر صددرصدی هرآنچه پیش آمده هستند، خیر. ولی مردم با بیتوجهی و با این دید که کرونا به سراغ ما نمیآید و برای دیگران است. به مات و مبهوت ماندن برخی مسئولین و عدم مسئولیتپذیری و به گردن این و آن انداختن دامن زدند و با حضور در اجتماع، تجمعهای فامیلی، عدم رعایت نکات بهداشت فردی و اجتماعی، عدم حفظ فاصله از افراد مشکوک و ترددهای غیرضرور و سفرهای نوروزی سهم به سزایی در سرعت انتشار ویروس داشتند.
ذکر این موارد و یافتن مقصر برای گسترش ویروس کرونا در کشور، کار هر روزه ما ایرانیان شده چه مسئولین و چه مردم عادی و همه به گونهای رفتار میکنند که یاد این مثل میافتیم: «کی بود، کی بود، من نبودم». اما باید قبول کنیم زمان این اظهار نظرهای بی پایه هر وقت باشد، اکنون نیست.
در حال حاضر لازم است، دست در دست هم، هر کدام به سهم خودمان وارد میدان عمل شده و برای مهار گسترش ویروس هر کاری میتوانیم انجام دهیم، حتی اگر تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم ماندن در خانه باشد.
شیما حیدری/ مدیر مسئول
یادداشت سردبیر
سال 1399 آخرین سال قرن خورشیدی است، قرنی پر از حادثه. قرنی که گویی با بیماری همهگیر عجین شده است. ابتدای قرن حاضر، همچون این روزها جهان درگیر همهگیری بیماری ویروسی بود به نام آنفولانزای اسپانیایی و انتهای آن درگیر آنفولانزای چینی. جالبتر آنکه این دو بیماری از همه نظر به شبیه هستند. آنفولانزای اسپانیایی نیز در سالهای پایانی قرن گذشته شروع شد و با ادامه یافتن در قرن جدید حدود 50 میلیون قربانی و 500 میلیون مبتلا باقی میگذارد، با حساب جمعیت آن روزهای جهان، یک سوم مردم جهان را مبتلا کرده و قطعا بیشتر آنها را رنج داده است و حالا هم تخمین زده میشود که طی یکسال آینده 30 تا 70 درصد مردم دنیا به کرونا مبتلا شوند.
آنفولانزای اسپانیایی هم در ایران یکباره با وزش باد در تهران شروع شد، به گونهای که آنرا «ناخوشی باد» لقب دادند. قهرمان میرزا سالور عین السلطنه حاکم نهاوند، زنجان و فارس در خاطراتش چنین روایت میکند: «باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران، نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها [و] دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث حاضر نمیشوند. در هر خانه روی هم روی هم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچکس همچو واقعه به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه... از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد».
نام این بیماری را آن روزگار مِشمِشه گذاشته بودند. در نهاوند به دستور حاکم شهر، دروازهها را بسته و با حمایت مرجعیت، شهر را تعطیل میکنند. این تعطیلی گرچه مردم شهر را به مضیغه انداخته و امرار معاش گروهی را مختل میکند، اما گویی مرض کنترل شده و در شهر کمتر از 10 درصد به این مرض مبتلا میشوند. اما آمار دقیقی در خصوص مبتلایان و متوفیان در شهر و روستا وجود ندارد.
به نظر میرسد شعری که مرتضی احمدی آنرا از زبان حاجیفیروز نقل میکند که: «سالی که گذشت سال بد بود/ سالی بد و بد زبد بدتر بود/ ای سال برنگردی/ بری دیگه برنگردی/ مردا رو اخته کردی!/ زنا رو شلخته کردی/ دکونا رو تخته کردی/ همــرو خسته کردی/ ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی» برای همین اتفاقات سروده شده و بین مردم مرسوم شده باشد.
این ویروس جدید هم در ظاهر دست کمی از آن قبلی ندارد، اما نباید از نظر دور داشت که علم امروز بشر با ابتدای این قرن قابل مقایسه نیست، گرچه این موضوع از سختی از دست دادن حتی یکنفر چیزی کم نمیکند، اما میتوان امید داشت که این بیماری نیز مهار شده و در گوشهای از اوراق تاریخ بایگانی خواهد شد و چنان چرخ گذر ایام بر آن خواهد گذشت که شاید سالها بعد، وقتی اتفاقی مشابه رخ نمود، کسی بردارد و ما و این بیماری را از میان تاریخ بیرون بکشد و بنویسد: «در آن روزگار مردمی بودند که...» اینکه جمله چگونه ادامه بیابد برمیگردد به رفتار امروز ما. یادمان نرود ما امروز، تاریخ آیندگان را زندگی میکنیم.
این ویروس منحوس با تمام مشکلاتی که برای جامعه ما به وجود آورده، سبب شد تجلی از همدلی مردمی به نمایش گذاشته شود، که در نوع خود بینظیر بود. در مقابله با گسترش ویروس کرونا، مردم بدون وابستگی به هیچ ارگان یا گروه خاصی چنان در عرصه حاضر شده و کمر همت بستند که نمونه آنرا در کمتر نقطهای از دنیا میتوان مثال زد.
از کنار تعداد معدودی افراد سودجو که در این وانفسا بیشرفی پیشه کرده و سود شخصی را به نفع عمومی برتری دادهاند که بگذریم، حضور مردم در ضدعفونی عمومی شهرها، توزیع بستههای بهداشتی، تولید ماسک، همبستگی در حمایت از نیازمندان و راهاندازی کمپینهای مردمی برای در خانه ماندن و آموزش راههای پیشگیری از بیماری، بیهیچ چشمداشتی مثال زدنی است.
این رفتارها نشان داد، ایران همچون نام بلند آوازهاش همچنان سرزمین آزادگان است، آزاد مردان و آزاد زنانی که فرهنگ هزاران ساله خود را پاس داشته و نشان دادند میراثداران واقعی تمدنی هستند که جهان مدیون آن است و بسیاری کشورها باید به خود ببالند که سالهایی را زیر چتر این فرهنگ بزرگ زیستهاند.
اما در این میان نیز باز صحنههایی به چشم میخورد که از این مردم به دور است، ایراداتی که به نادرست در فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده و سبب میشود، بیتوجه به محیطی که در آن زندگی میکنیم، زبالههای عفونی خود را در گوشه و کنار کوچه و خیابان رها کنیم، بیشک برازنده مردمی با این فرهنگ سترگ نیست و لازم است با کمی دقت بیشتر جلو این رفتارهای ناهنجار نیز گرفته شود.
با کمی تدبر در بحرانهای اینچنینی و بررسی رفتار مردمی، میتوان دریافت جامعه امروز ایران به عنوان یک جامعه متمدن، آگاه، مدرن و آزاده نه تنها نسبت به رویدادهای جاری مطلع و دارای تحلیل است، بلکه آماده واکنش و کنشگری متناسب نیز میباشد. چنین سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت که اگر با عدم اعتمادسازی چنین سرمایهای از دست برود، شاهد آسیبپذیری بیشتر جامعه در برابر بحرانها خواهیم بود. مهمترین درسی که این ویروس به ما آموخت اهمیت گفتن حقیقت به جای مدیریت حقیقت است، حقیقتی که گر چه میتواند بسیار تلخ باشد، اما بیشک به شیرینی اعتمادسازی و حفظ همبستگی مردمی میارزد.
مردم ما از خلال این بیماری، مفهوم ملت را آموختند، امیدواریم قدر این همبستگی دانسته شود چه از سوی مردم و چه از سوی دولت. شاید این ملتسازی بتواند مقدمهای باشد برای طی کردن گذار ایران، گذاری که با در نظر داشتن تفاوت دیدگاهها، روایتهای متکثر افراد، احترام به یکدیگر و همدلی؛ آیندهای انسانیتر، عقلانیتر و کارآمدتر را رقم زند و با آغاز قرن جدید، ایران در حال گذار به توسعه، تبدیل به کشوری توسعهیافته گردد. این بیشک میتواند بهترین آرزو باشد برای سالی که آغازش مبارک باد را از ما دریغ کرده است. مخلص شما/ سردبیر
محمدرضا عطایی
حسامالدینشیخی –روزنامه نگار: سالهاست میخواهند صنعت را به خطه ای مرزی بیاورند، سالهاست می خواهند کشاورزی را در گونه های مختلف این استان مرزی تقویت کنند، سالهاست می خواهند برچسب بیکار ترین استان کشور را از پیشانی این خطه مرزی بزدایند و درخت اشتغال را در آن برای هزاران جوان بیکار به بار بیاورند؛ همهء این خواستنها روزی در برگه های تاریخ بجا مانده اند، اما چند صباحی است که حجم وسیع ویرانی اقتصادی برای یک کهنه سیاستمدار که زمامدار استان کرماتشاه است بجا مانده و او را اگر از نزدیک ببینید، مردی خستگی ناپذیر و مصمم در تغییر چهره غبارآلود یک سرزمین خواهید دید.
وقتی پازل مدیریتی سالهای این استان را نگاه می کنید؛ از بیکاری و اعتیاد تا طلاق و هر پیشوند و پسوند منفی که سالها بر چهره این استان زده اند را می بیند اما این روزها کمتر توجه تان را جلب می کند و دیگر با کرمانشاه بیکار مواجه نمی شوید؛ در دوره مدیریتی جدید که از سال ۹۶ آغاز شد از ارزش دادن به جوانان تا آنجایی که برای اشتغال شان توان بوده و فضا اجازه ایجاد داده از پتروشیمی و ذوب آهن تا ایران خودرو و صادرات بازار مرزی و موارد بسیار زیادی در قالب کسب و کار های بزرگ و کوچک خصوصی و نیمه خصوصی و حتی دولتی؛ در این استان زنده شده اند، درست است که در حجم وسیع جوانان بی اشتغال آن هم در وضعیت ضعیف اقتصاد کنونی کشور معجزه نشده است اما حرکت رو به جلو و ایجاد فرصت یکی از ارزشمند ترین شیوه های مدیریتی است که به اعتقاد نگارنده توان این مدیر بیش از کسوت یک استاندار است، حالا او می خواهد چهره تازه ای به این استان اندوهگین بدهد؛ کرمانشاه ۲۰۲۰ فرصتی است که نشاط را به اقتصاد و فرهنگ استان کرمانشاه باز می گرداند، این فرصت بزرگی که از بستر پهناور فرهنگی این سرزمین بوجود آمده است می تواند اقتصاد یک استان را دگرگون کند و نشاط را به خانه های مردم بازآفریند.
گاهی اگر اندکی اندیشه شود و در راهِ پیشرفت؛ هوش و تلاش را بکار گرفت، می شود از فرهنگ؛ نان در آورد و شاد زیست.
استان کرمانشاه باید از این فرصت بزرگ فرهنگی که برای آن ایجاد شده است نهایت استفاده را در تمام زمینه ها ببرد و با بستر باستانی عظیم و گردشگری بزرگ خود چهره ای تازه بسازد و رونق اقتصادی را با باز شدن درب های گردشگری ملی و جهانی به سوی خود به ثمر برساند.
به اعتقاد نگارنده؛ کاش مدیران اقتصادی کشور اندکی تفکر هوشنگ بازوند را داشتند، بازوند معتقد است با وجود پهنه وسیع فرهنگی کشور که اگر به آن پرداخته شود و جامه عمل به برنامه ها پوشاند، می توان رونق اقتصادی را به جامعه بازگرداند، رونق اقتصادی که به دنبال آن نشاط اقتصادی را نیز شکوفا می کند، همیشه که نباید بر نفت و معادن تکیه کرد، می توان از این طلای سبز از این صنعت گردشگری بزرگ کشور استفاده کرد و ثبات بی چون و چرای اقتصادی را از راه فرهنگ به کشور بازگرداند. بسیاری از کشورها صرفاً تنها درآمدی که دارند از راه گردشگری است، حتی آنها صنعت، کشاورزی و معادنی هم ندارند. با این وجود کشور ما فرصت ایجاد رونق و نشاط اقتصادی را از راه فرهنگ و گردشگری دارد و حالا کرمانشاه ۲۰۲۰میخواهد چهره ای تازه به نگارهء غرب ایران بیافزاید.
هوشنگ بازوند استاندار کرمانشاه از چگونگی برند « کرمانشاه ۲۰۲۰» گفت: در دی ماه سال ۹۶ بود، یک همایش تور گردان ها به استان آمدند و من در آن همایش کرمانشاه ۲۰۲۰ را مطرح کردم که بتوانیم این کار را انجام بدهیم، واقعیت این است که کرمانشاه در حوزه گردشگری ظرفیت بسیار بزرگی را دارد، بطوری که گردشگری به تنهایی قادر است اقتصاد استان را بچرخاند و اصلا نیازی هم به صنعت و کشاورزی و اینها نداشته باشد. البته نه تنها که یک استان بلکه کشور نیز می تواند از بستر بزرگ گردشگری بدون آنکه نیاز به صنعت و کشاورزی و نفت و معدن داشته باشد؛ اقتصاد را شکوفا کند، فقط کافی است فرصت را ایجاد کنیم و چرخ گردشگری را در کشور بچرخانیم که البته این مورد نیز نیازمند مدیریتی جامع است.
البته همین کار نیاز است که شما ایجاد فرصت کنید، بنظر من سیاست های یک مدیر این است که بتواند تولید فرصت کند برای منطقه خود، حالا اینکه چقدر مدیران و مردم می توانند از این فرصت استفاده کنند یک بحث دیگر است، ما در فروردین ماه تقاضا کردیم که کرمانشاه پایتخت نوروزی ایران بشود، همین مسئله عید فطر باعث شد که ما هیچ ظرفیت خالی در هتل ها و مهمانسراها نداشته باشیم، فقط با یک اقدام و ایجاد فرصت این کار را کردیم.
بعد از آن هم که فرصت خیلی خوبی ایجاد کردیم جشنواره انیمیشن بود، که توانست ده تا پانزده روز کرمانشاه را در تمام شبکه ها به حضور برساند، این باعث تبلیغات بسیار خوبی برای کرمانشاه می شود، باعث شناسایی ظرفیت های کرمانشاه می شود و می توان گفت که یکی از پیش درآمد های کرمانشاه ۲۰۲۰ همین جشنواره پویانمایی بود. در این جشنواره علاوه بر اینکه آن غم زلزله و خشم طبیعت را از مردم دور کرد مخصوصا جوانان و کودکان است توانست کرمانشاه را ده روز روی آنتن تمام شبکه ها نگه دارد و این خود موجب معرفی و جذب سرمایه می گردد.
شیماحیدری_ مدیرمسئول
انتخابات مجلس یازدهم پیش روی ماست. اهمیت و حساسیت این دوره از انتخابات بر هیچ کس پوشیده نیست، به خصوص در شرایط کنونی که دشمن چشم به اقدامات ما در این مرحله دوخته است، به همین دلیل، همکاری و مشارکت برای هر چه باشکوه تر برگزار شدن آن بر همگان ضروری است.
در این میان، مسئولیت اصحاب رسانه به مراتب از دیگران سنگین تر است. این امر به دلیل نقش مؤثر این گروه در شکلگیری فضای سیاسی جامعه است. در واقع، اگر دیگر مسئولان در پی فراهم کردن ابزارها و امکانات مورد نیاز برای برپایی انتخابات هستند، رسانهها باید انگیزه لازم را برای حضور مردم در این انتخابات پدید آورده و فضای سیاسی کشور را پرشور و شوق سازند.
علاوه بر این، رسانهها باید با انتشار منصفانه همه نظرات موجود، افکار، رفتار و در نهایت، آرای مردم را هدایت کرده و با معرفی معیارهای مناسب، رأی دهندگان را در گزینش نامزدهای بهتر و برتر یاری رسانند.
روشن است که ادای این مسئولیت سنگین، جز با همّت و تلاش فراوان ممکن نخواهد بود. در این راستا، یکی از گام های ضروری، آشنایی با مسائل و محورهای انتخاباتی است.
قانون اساسی، قانون انتخابات و آییننامه های اجرایی، راهنمای اساسی در این مسیر است و همچون همیشه راهنمایی های مقام معظم رهبری راهگشای مسیر. اینها مواردی است که مشخص کننده تمام اقدامات لازم میباشد.
تمکین از قانون بی شک مهمترین اصلی است که همه بر روی آن اجماع داریم و لازم است بیشتر با مفاد اصلی آن آشنا شویم.
یکی از موضوعاتی که همیشه در نهاوند به گوش می رسد عقب ماندن و توسعه نیافتگی شهرستان است؛ جملاتی که آنقدر شنیده شدهاند دیگر نه حس تلاشی را برمی انگیزاند و نه حتی باعث افسوس میشود، گویی به این وضع خو گرفتهایم و خلافش سبب رنجش خواهد شد.
فرماندار نهاوند از اولین روزهای حضور خود کمر همت برای توسعه شهرستان بسته و برنامههایی را که فکر میکرد میتواند به توسعه شهرستان بینجامد در پیش گرفت، اما متاسفانه سنگهای مسیر آنقدر بزرگ و قدیمی است که برداشتن آنها کار یک نفر نیست حتی اگر آن یک نفر فرماندار باشد.
نماینده هم هر چه میدانسته، تلاش کرده به انجام برساند.
در همه جمعهای سیاسی و غیر سیاسی صحبت از وظایف فرماندار و نماینده است، اما کسی از وظایف احزاب، جریانات سیاسی، نهادهای مردمی و خود مردم حرفی به میان نمیآورد، گویی فراموش کردهایم که جامعه تشکیل شده از همه با هم و هیچ کس به تنهایی نمیتواند همه مشکلات را حل کند.
عدهای هم بیرون از گود نشسته و از ترس آنکه غباری به کلاهشان ننشیند هیچ کاری نمیکنند؛ اما در ایراد گرفتن و مقصر تراشیدن، سخنوران قدری هستند، وقتی فرمانداری به کارهای اداری رسیده و ارتباطش با مردم کمرنگ است، تمام مشکلات شهرستان را ناشی از آن میدانند و حالا که فرماندار بیشترین وقت خود را برای ارتباط با مردم حتی در دورترین روستاها گذاشته همین را کردهاند پیراهن عثمان.
فرماندار بومی را یک جور میرنجانند و فرماندار غیربومی را به گونهای دیگر؛ و هزاران مورد دیگری که جای آنها در این فرصت نمیگنجد.
به جای این حرفهای صد من یک غاز، بهتر است دست در دست هم داده و با استفاده از ظرفیتهای موجود در شهرستان و همدلی و همکاری سنگهای مسیر توسعه نهاوند را با هم کنار بزنیم. مخلص شما/ سردبیر
روز جهانی معلولین از زبان یک معلول
صفحات تقویم زندگی را ورق زدیم و بازهم رسیدیم به دوازدهم آذر. آری! دوازدهم آذر روز جهانی معلولین. با خود می اندیشم که از آذرماه سال قبل تا آذرماه امسال چه کرده ام؟ چه میزان توانسته ام به باورهای خود رنگ موفقیت بزنم؟ چه مقدار تلاش کرده ام تا برای انجام کارها و امورم استقلال بیشتری داشته باشم؟ فضا و محیط شهری چقدر مناسب سازی شده تا عبور و مرورم امکان پذیرتر شود؟ چه تغییر و تحولی در حوزه معلولین اتفاق افتاده است؟
چه میزان از قوانین جامع حمایت از معلولین جنبه اجرایی به خود گرفته اند؟ لحظه ای به فکر فرو می روم، به آسمان بالای سرم می نگرم و زمین زیر پایم را نیز نظاره می کنم! ای کاش مسیر عبورم روی زمین نیز مانند آسمان و ابرها نرم و روان بود. آنگاه چقدر راحت با صندلی چرخدارم به همه جای دنیا سفر می کردم و تجربه می اندوختم. چقدر راحت می توانستم با عصای سپیدم قدم بزنم و از هوای زندگی نفس بکشم. چه می گویم! بازهم زندگی واقعی را با رویاها تلاقی دادم. به نگاهها و دید مردم می نگرم. واژه های ترحم و دلسوزی را در ذهنم پاک می کنم، به جای آن واژه مهر، محبت، همنوع دوستی، همفکری و باورهای منطقی را حک می نمایم. ای کاش وقتی نگاههای مردم بدرقه ام می کنند می توانستم افکارشان را خوانده و بدانم در ذهنشان به چه می اندیشند؟ هرچند از نگاهها دلخور و غمگین نمی شوم اما می دانم و می دانی که اراده های فولادین و استوار، درخور ترحم نیستند.
وقتی به قوانین، ماده ها و تبصره های لازم الا جرای حمایت از معلولین که هنوز هم در اکثر سازمانها و ارگانها اجرا نمی شوند می اندیشم، لبخندی می زنم و بازهم قلم و کاغذ را برمی دارم تا فلان مشکل یا فلان معضل را نوشته و با مسوولین اجرایی مطرح کنم.
شاید گاهی اوقات جوهر قلم تمام شود اما انگیزه قلبی من برای تلاش بیشتر و رفع موانع زندگیم، هرگز رنگ شکست و نومیدی به خود نمی گیرد.
وقتی خداوند من را آفرید مطمئن بود که اشتباه نکرده است….پس من چرا خودم را باور نداشته باشم!!!
روز جهانی معلولان گرامی باد
وقتی پیاده شدن مهندس سید سعید شاهرخی از اتومبیل، در اولین سفر شهرستانی خود به عنوان استاندار همدان، همراه وزیر جهادکشاورزی به نهاوند، را دیدم؛ ناخودآگاه ذهنم به سالهای دور سفر کرد.
نزدیک به هجده سال پیش، اولین زمزمههای ایجاد سازمانهای مردم نهاد بود که آن زمان با نام NGO یا سازمانهای غیر دولتی شناخته میشدند و بحث اصلی هم در قالب دستگاهی نوظهور به نام سازمان ملی جوانان بود. عدهای از جوانان نهاوندی در چند تشکل مختلف شروع به فعالیت در این برنامه کرده بودند. نام تشکل ما «کانون سبزاندیشان ایران» بود، تشکلی که حول حفاظت از محیطزیست شکل گرفته بود.
آن زمان فرماندار نهاوند مهندس شاهرخی بود و با همه کارهایی که داشت، درب اتاقش برای ما همیشه باز بود.
حمایتهایش در تشکیل و ثبت تشکل تا هماهنگی با استان و کشور هنوز هم طعم شیرین همراهی یک مسئول را برایمان دارد.
بارها پیش آمد که با مشکلی مواجه شدیم و در بسیاری موارد هم مقصر خود ما بودیم، عدهای نوجوان دبیرستانی که از قوانین، دستورالعملها و روند کارهای اداری اطلاع چندانی نداشتیم، وارد عرصه شده بودیم ولی هر بار مهندس شاهرخی حلال مشکلات بود و پشتمان همیشه به او گرم بود.
در کارهایی که انجام میدادیم، از فعالیتهای محیطزیستی تا انتشار نشریه داخلی با نام «صدای سبز» همیشه راهنما، مشاور و بزرگتری بود که همه جوره میشد به حمایتش امیدوار بود.
این دوران گذشت و رفتن بچهها به دانشگاه و سربازی و بازار کار، پایانی بود بر تشکل ما.
چند سال بعد (سال ۸۳)، وقتی با گروهی از دانشجویان نهاوندی، تصمیم گرفتیم برنامهای تحت عنوان جشن بادبادکها برگزار کنیم، وقتی از همه جا ناامید شده بودیم و حتی با برخورد بد و کارشکنی رئیس یک اداره مواجه شدیم، باز یاد مهندس شاهرخی، فرماندار نهاوند افتادم و یک راست شکایت به وی بردیم.
خوب یادم هست که مهندس شاهرخی عازم جایی بود، وقتی حال پریشان و ناراحتی ما را دید، روی پلههای ساختمان قدیم فرمانداری ایستاد و ابتدا ما را آرام کرده و دلداری داد و بعد هم همانجا با شهردار وقت نهاوند مهندس سلیمانی انجام کارها را طبق آنچه ما میخواستیم هماهنگ کرده و بعد رفت.
این آخرین دیدار من و مهندس شاهرخی بود، اما طعم خوش قاطعیت، مدیریت، بزرگواری و مناعت طبع او هنوز در مشام باقی مانده است.
وقتی خبر رسید که معاون استاندار لرستان شده، به مردم آن استان غبطه خوردم و بعد استان قزوین. وقتی در قامت معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری همدان قرار گرفت، نوید روزهایی خوب برای استان به گوش رسید و حالا او اولین مقام اجرایی استان همدان است.
پس از گذشت سالها، وقتی دوباره او را دیدم، همان مهندس شاهرخی سابق بود با همان بزرگواری و مناعت طبع، فقط اندکی گرد پیری بر موی و صورتش نشسته که این یعنی در میدان کارزار، کار آزمودهتر از قبل آمده تا با همراهی اخلاق و عمل نویدبخش خبرهای خوب برای استان همدان و شهرستان نهاوند باشد.
اینکه نهاوندیها بیش از دیگران از استاندار شدن مهندس شاهرخی خوشحالند، به این دلیل است که او را از خود میدانند و علاوه بر این بزرگمنشی و اقدامات او را هنوز پس از گذشت سالها در ذهن دارند.
آدم میماند که استاندار شدن شاهرخی را باید به او تبریک گفت یا مردم استان همدان. با رفتاری که در مهندس شاهرخی سراغ داریم، بی شک استان همدان نیز تا سالهای سال خاطره دوران استانداری او را به یاد خواهد داشت.
محمدرضا عطایی- سردبیر
هشتم ربیع الاول، سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع) مصادف است با آغاز امامت حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان (عج)، به همین مناسبت حجت الاسلام و المسلمین عباسعلی مغیثی، امام جمعه شهرستان نهاوند یادداشتی مرقوم و غزلی در مدح امام عصر (عج) جهت انتشار در اختیار پایگاه خبری-تحلیلی عقیق زرین قرار دادند که در ادامه میخوانیم:
یا اهل العالم ان جدی الحسین الذی قتلوه عطشانا. «امام زمان (عج)»
ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری «علیه السلام» و تبریک آغار امامت و ولایت ولی الله الاعظم امام زمان «عج»؛علت غیبت امام زمان (عج) عدم معرفت و حمایت و اطاعت مردمی است و طبیعتا عامل ظهور معرفت، حمایت و اطاعت مردمی است و سیر تحولات سیاسی در دنیا به سمت و سویی است که اولاً بشریت از ظلم نظام سلطه به ستوه آمده و معرفت به امام حسین (علیه السلام) که در مبارزه با ظلم و ظالم بشهادت رسید روز بروز بیشتر میشود و راهپیمایی ده ها میلیونی اربعین زمینه ساز این معرفت است و امام زمان (عج) در لحظه ظهور خودش را با انتساب به امام حسین (علیه السلام) معرفی می کند و ظلم جنایات نظام سلطه از یک طرف و توجه عمومی بشریت به قیام امام حسین (علیه السلام) از طرف دیگر زمینه ساز ظهور آن حضرت خواهد شد. ان شاءالله
آفتاب لب بامم چه بیایی چه نیایی
مثل یک قصه تمامم چه بیایی چه نیایی
سالها دل طلب از صدق و صفا کرده که باشد
دیدنت حسن ختامم چه بیایی چه نیایی
خورده چندیست چو یعقوب بلادیده کنعان
بوی یوسف به مشامم چه بیایی چه نیایی
مهر عشقت به دلم خورده و برجان و جبینم
شده این سکه به نامم چه بیایی چه نیایی
بی نیاز از همه عالم شوم ار لطف نمایی
تو جوابی به سلامم چه بیایی چه نیایی
دل به نام تو بود زنده و آن نام قشنگت
همه جا ورد زبانم چه بیایی چه نیایی
گر تو راضی نشوی از من و عمرم بسر آید
عمر صدساله حرامم چه بیایی چه نیایی
میدهم بعد نمازم به تو هرروز سلامی
شده این رسم و مرامم چه بیایی چه نیایی
در جهان امروز حرف اول را رسانهها میزنند، به خصوص در جوامع شبیه ایران که رسانهها به ناچار بار مسئولیت احزاب سیاسی و نهادهای مدنی را نیز برعهده گرفتند؛ در این شرایط رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی علاوه بر اطلاعرسانی دوسویه بین مردم و مسئولین، وظیفه نقد را نیز بر دوش میکشد، از این رو جایگاه اخلاق رسانهای به مراتب پررنگتر خودنمایی میکند.
اخلاق رسانهای از یک سو به بررسی پرسشهای پیش روی کنشگران رسانه ای اختصاص دارد و از سوی دیگر داوریهای ارزشی مخاطبان رسانه را دربارهی محتوا و عملکرد رسانه مدنظر قرار میدهد. اخلاق رسانه به معنای تمرکز بر تعریف درست و غلط در کار رسانهای نیست بلکه در پی آن است که ابزارهایی را برای حرکت در فضاهای خاکستری به وجود آورد، فضاهایی که در آنها میتوان با بحث و استدلال از میان راههای متعارض یا متناقض دست به انتخاب زد. یعنی هدف آن توانمندسازی شهروندان در برابر معضلات و مشکلات پیشرو از طریق پرسشهای واقعی برپایه اولویتدهی و ترویج اصول و ارزشهای اخلاقی است.
به حرفههای رسانه توصیه میشود همواره با تعهد به مقوله خدمت عمومی همراه شده و رسانهای روشن، ساده و شفاف باشند و تلاش نمایند جامعه را نیز اینگونه بازنمایی کنند.
در این بین عوامل گوناگونی برون و درون رسانهای به عملکرد آنها تاثیر میگذارد؛ منافع تجاری، اثرات حقیقتگویی، توجه به تنوعات فرهنگی و رعایت حریم خصوصی موارد اصلی که اخلاق یک رسانه را ایجاد و قالببندی میکنند.
هر فعال رسانهای دو چارچوب اخلاقی فردی و رسانه مطبوع خود را باید مد نظر داشته باشد. اخلاق رسانهای را کارشناسان امر به پنج مورد تقسیم نمودهاند: آگاهیدهی عمومی، حدود آزادی رسانهها، بیان حقیقت، احترام به حیثیت فردی و زندگی خصوصی افراد. همین موارد مرز بین یک رسانه و دیگر جریانات خبرپراکن را مشخص میکند.
در پایگاه خبری-تحلیلی عقیق زرین تلاش کردهایم تا حد ممکن به اخلاق رسانه پایبند بوده و بیش از هر چیز دیگر خود را در برابر مخاطب پاسخگو بدانیم. در راستای برنامههای مدنظر تغییرات کلی در شکل سایت اعمال کردیم تا فضای این رسانه با مخاطب تعاملیتر شود، علاوه بر امکان درج نظرات مخاطبان در پایان هر مطلب، فضایی رانیز برای انعکاس مطالب مخاطبان اختصاص دادیم، که خوانندگان محترم میتوانند از این طریق مطالب خود را در قالب پیشنهاد تهیه گزارش و خبر یا مقالات ارسال نمایند تا با نام خودشان یا به صورت امضا محفوظ در پایگاه درج شود.
برای ما رسانه بیش از آن که ابزاری برای امرار معاش باشد، ابزاری است برای کمک به پیشرفت و توسعه جامعهای است که در آن زیست میکنیم. پرداختن بیشتر به شهرستان نهاوند –علیرغم گستره فعالیت سراسری- هم به این دلیل است که آنچه را میاندیشیم میتواند برای کشور سودمند باشد ابتدا در مقیاس کوچکتر امتحان نماییم. این حاصل تلاش و اندیشه ماست تا چه پیش آید و چه در نظر افتد. مخلص شما/ سردبیر
حق مردم به شهر یا همان مدیریت شهری
شهر و شهرنشینی از جدیترین و مهمترین مباحثی است که توجه جدی به آن میتواند پایههای توسعه یک جامعه را محکم نماید. چنانچه شهر به مثابه یک سازمان قلمداد شود، لازم است که در راس آن و به منظور اداره آن از مسائل فنی بهره گرفت که همان مدیریت شهری است. در این راستا توجه به فرهنگ و اخلاق در امر مدیریت شهری از اهمیت بسزایی برخوردار است. رشد شهرنشینی و صنعتی شدن جوامع شهری بدون درنظر گرفتن فرهنگ شهرنشینی، مشکلات گستردهای را برای شهرها به وجود آورده است. امروزه یکی از کارآمدترین ساز و کارهای مدیریت شهری برای رسیدن به مناسبات اجتماعی مطلوب و کاهش هزینههای وارده بر شهر، توجه و برنامهریزی برای ارتقای فرهنگ و اخلاق شهرنشینی در بین شهروندان است.
باید توجه داشت مدیریت شهری ابزاری است که به وسیله آن میتوان توسعه پایدار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در شهرها به عنوان زیستگاه انسانی به وجود آورد.
از نظر فرهنگی شهر خوب و مطلوب علاوه بر مدیریت شهری کارآمد، نیازمند شهروندانی آگاه و آشنا به وظایف و حقوق شهروندی است، بنابراین مدیریت شهری باید برای آگاهسازی عمومی و ایجاد و ارتقای فرهنگ شهرنشینی، گسترش شهروندمداری و آموزش شهروندان در زمینههای مختلف، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی داشته باشد.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی، در رابطه با حق مردم به شهر، میگوید: «در شهر تهران، پس از چندین دهه زمستان مدنی، به تدریج شاهد آغاز بهار مدنیت هستیم؛ خوشبختانه مردم دیگر خود را نه اجارهنشینان شهر که مالکین تمام عیار شهر میدانند و نسبت به جزئیترین رویدادهای گذرنده در شهر حسّاسند. به این ترتیب بهتازگی میتوانیم بگوییم شعار «شهر ما خانه ما» بیانِ حال اهل شهر شده است و مدیریت شهری به مقام اصلیاش به عنوان خدمتگزاران شهر، بازگشته است».
سیدمحمد بهشتی در توضیح این امر ادامه میدهد: «در بحران مدنیت کمتر کسی دغدغه محدودههای فراتر از حدود اربعه خانه خود را دارد و شهر عرصه «بیرون» یا «بیگانه» و «ناامن» است، در برابر محیط خصوصی که «درون»، «آشنا» و «امن» است. در این شرایط اگر شعار «شهر ما خانه ما» شنیده میشود، بیشتر از سوی مدیریت شهری است که خود را صاحب خانه میداند و شهروندان نیز همچون اجارهنشینان شهرند.»
نبود یا بودن نگاه حزبی در مدیریت شهری
تخصص شهری فراتر از تعصب سیاسی است، شهرداریها وابسته به هیچ حزبی نیستند و با نگاه توسعه پایدار در شهر به شهروندان خدمات ارائه میکنند.
در واقع نگاه توسعهای نمیتواند نگاه حزبی را در درون خود داشته باشد، باید به تمام احزاب احترام گذاشت و از توانمندی آنها برای رشد شهر بهره برد اما فارغ از دیدگاههای سیاسی، شعار شهرداری موفق میتواند، مدیریت متحد شهری باشد و لازم است جز تفکر توسعه شهر دغدغهای نداشته باشد.
در کل انتخاب مدیران شهری باید با نگاه توسعه و تفکر اعتدال باشد، تا بتوان از تمام طیفها و حزبها برای توسعه شهر استفاده کرد. نباید خدمت به شهروندان فدای وابستگی و حزب بازی شود. کارنامه مدیریت شهری در کف خیابان است.
در این بین میتوان به لزوم تغییر مدیریت شهری در شهرها و رویکردهای آن اشاره کرد:
رویکرد اول: تغییر از مدیریت روزمره به مدیریت برنامه محور
مثل گذر از تصمیمات کوتاه مدت، مقطعی و روزمره به برنامههای میانمدت و بلندمدت براساس نیازهای توسعه شهری.
رویکرد دوم: تغییر از مدیریت مسئله محور به مدیریت دارایی مبنا. مثل تأکید بر داراییها و سرمایههای اجتماعی، اقتصادی و اکولوژیکی در برنامهریزی و مدیریت شهری پس از ناکامی و شکست رویکردهای مسئله محور باید رویکرد مدیریت شهری جدید باشد.
رویکرد سوم: تغییر از مدیریت سنتی به مدیریت داناییمحور. در قرن 21 تنها شهرهایی قابلیت رقابتپذیری، توسعه و پیشرفت را دارند که مدیریت دانش- محور داشته باشند.
رویکرد چهارم: تغییر از مدیریت غیر شفاف به مدیریت شیشهای.
رویکرد پنجم: تغییر از مدیریت عمرانی محور به مدیریت اکولوژیکمحور.
رویکرد ششم: تغییر از مدیریت بحران محور به مدیریت تابآور شهری رعایت اصول تابآوری شهری و گذر از مقابله صرف با سوانح طبیعی و حوادث غیر مترقبه مورد انتظار رویکرد جدید مدیریت شهری است.
رویکرد هفتم: تغییر از رویکرد «مرد محور» به «خانواده محور». شهرها بیشتر برای «مرد میانسال» طراحی و مدیریت میشوند، در حالی که ضرورت تغییر نگاه به مدیریت خانوادهمحور با توجه ویژه به زنان، شهر را برای همگان، قابل زیست میسازد.
با بیان و نگاهی کلی به بحث مدیریت شهری در ایران به نهاوند میرسیم و با نگاهی گذرا به مدیریت شهریش اشاره میکنیم و قضاوت را به مخاطبان واگذار میکنیم.
ابتدا باید گفت اصل و مبنای مدیریت شهری در نهاوند تاچه میزان پیشرفت داشته؟ اصولی بوده یا حزبی؟ بررسی این موارد از زمان و حوصله خواننده خارج میباشد در آینده سعی میکنیم به طور ویژه به این مهم بپردازیم، فقط در یک جمله میشود بیان کرد: مدیریت شهری در نهاوند بنا به هر دلیلی تا اصول کافی و وافی فاصله دارد. امید است هرچه زودتر این فاصله کم شده و به هر آنچه در خور شهریت و تمدن این شهر تاریخی است برسد. اقدامات انجام شده در مدیریت شهری نهاوند که در شش ماه گذشته شاهد آن بودهایم توجه بیشتر به شهر به عنوان یک موجود زنده و زیستگاه انسانی است. شهرداری و مدیریت شهری نهاوند به جای آنکه تنها درگیر امور روزمرهای چون نظافت شهری، آسفالت کوچه و معابر باشد، در کنار پرداختن به این امور هم به فکر توسعه زیرساختهای گردشگری و تفریحی شهر بوده و هم اجرای برنامههای فرهنگی را در اولویت قرار داده است. این روند میتواند امیدبخش توسعه همه جانبه شهر نهاوند باشد. البته باید در نظر داشت که کمبود بودجه و هزینههای بالای نگهداری شهری در نهاوند که به دلیل فرسوده بودن بخشهایی از زیرساختهای شهری نیاز به ترمیم دارند، دست مدیریت شهری را تا حد زیادی بسته است.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت نقش شهروندان است که متاسفانه چندان به آن توجه نشده و هم مردم از آن غافلاند و هم مدیریت شهری برنامهای جامع برای دخالت دادن مردم در امور اجرایی شهری تدارک ندیده است، حال آنکه شهر متعلق به همه شهروندان است و تا این دیدگاه فراگیر نشود برون رفت از بنبستهای شهری کاری ممکن نخواهد بود.
سلام بر نوه پیامبرخاتم (ص). سلام بر پسر شیرخدا(ع). سلام بر زاده بهترین زنان(س)، سلام بر حسین(ع). سلام بر کسی که در کنار رود تشنه لب شهید شد. سلام بر کسی که امت جدش حرمتش را پاس نداشتند. سلام بر کسی که در یک روز، خاندان و فرزندان و یارانش را برای یاری دین خدا تقدیم نمود. سلام بر کسی که زخم هایش التیام نیافت. سلام بر کسی که بر پیکرش اسب تاختند و استخوان هایش را در هم شکستند. سلام بر کسی که درخت اسلام را با خون خود آبیاری کرد. سلام بر کسی که مرگ را به بازی گرفت. سلام بر کسی که زنده است و نزد پروردگار روزی می خورد. سلام بر کسی که قبرش زیارتگاه دل شکستگان است.
هرگاه نام حسین (ع) و اربعین می آید اولین مطلبی که ذهن من به عنوان خبرنگار را مشغول می کند رسالت زنده نگاه داشتن این قیام است،وظیفه ای که آنرا بانویی از جنس مقاومت و ایثار بر عهده گرفت. با معیارهای امروز می توان حضرت زینب(س) را خبرنگار واقعه عاشورا دانست.
خبرنگار جنگ رزمنده ایست که به جای سلاح، میکروفون و دوربین به دست می گیرد تا راوی قصه های پرشکوه جنگ باشد. خبرنگار دیدن و شنیدن را به معرکه جنگ می برد تا راوی رشادت رزمندگانی باشد که تنها چند دقیقه با کاروان شهدا فاصله دارند.
هنوز هم حضور یک زن در میدان نبرد و روایت او از آنچه دیده و شنیده، اتفاقی نادر است، به خصوص که بانگ برآورد: «ما رایتَ الا جمیلا»
چیزی جز زیبایی ندیدم.
خبرنگاران، رشادت و ازجان گذشتگی را باید از حضرت زینب (س) یاد بگیرند.
آری خبرنگار عاشورا، حضرت زینب(س) است که عاشورا را آنگونه روایت کرد که هنوز پس از سال ها و قرن ها، می جوشد و راهنمایی است تا شیعیان و حقیقت جویان راه گم نکنند.
اربعین که می آید، باید از زینب (س) گفت؛ از حاصل زخمها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند. زینب (س) را باید از منزل هایی شنید که هم داغ های بر دلش را دیده اند هم غریو دشمن شکنش را.
اربعین می آید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب(س) می توان پیدا کرد. اربعین می شکفد و نام زینب گل می کند. زینب (س) از آن چه یزیدیان شرم زده هراس داشتند هم بالاتر بود. زینب (س)، با خطبه ای از غیرت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان عشق باز آمده است. این بار گل سلاله رسول خدا(ص) زین العباد (ع) است که آمده تا پرچم هدایت را به دوش گیرد.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی.
چهل روز پیش ...
چهل روز از اشک های کربلا می گذرد؛ قطراتی که حاوی پیام فتح اند و دلاورمردی. امروز «همه می خواهند خود را به مدفن حنجره آزادگی برسانند.
در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می شود، حدیث خون و پیروزی است.
شیما حیدری_ مدیر مسئول
تربیت بدنی واژه ای اسـت، بـه وسعت رشد و تربیت و کمال انسان، کـه با تقویت و تربیت تمامی ابعاد وجودی جسمانی، روحانی، تعقلی، اجتماعی و اعتقادی انسان را به کمال میرساند.
از قدیم گفته اند عقل سالم در بدن سالم است.
برای داشتن بدنی سالم باید به تربیت عضلات و ذهن مبادرت ورزید. اهمیت تربیت بدنی تا آنجاست که یک روز در تقویم را به این عنوان نامگذاری کردهاند. در واقع ارزش ورزش را می شود آنجا دید که معلولین نیز به این مهم پرداخته و به همگان نشان داده اند که معلولیت محدودیت نیست و مانع ورزش کردن نمی باشد.
ورزش از جمله علومی است که ویژگی های علمی آن در ابعاد مختلف جامعه، به ویژه بعد فرهنگی و اجتماعی بسیار روشن و آشکار است.
همچنین در بهداشت و سلامت جسم و روح، ایجاد نشاط، افزایش قابلیت های کاربردی ماهیچه ها و عضلات در هنگام انجام کارها نقش کارسازی دارد.
به همین جهت است که کشورهای مختلف، جایگاه ویژه ای برای تربیت بدنی و ورزش قائل هستند و سازمان های گوناگونی را برای گسترش آن ایجاد کرده اند.
هفته تربیت بدنی همه ساله از ۲۶ مهر تا دوم آبان به منظور آشنایی جامعه با اهمیت و اثرات کاربرد ورزش در زندگی فردی و اجتماعی، اشاعه و توسعه و ترویج ورزش در خانه و خانواده و هدایت و ارشاد جامعه به ورزشهای همگانی برگزار میشود. ورزش و فعالیت فیزیکی در سلامت روان نیز مؤثر است. مطالعات نشان می دهد که موارد افسردگی، اضطراب و… در اثر فعالیت فیزیکی بهبود یافته و ورزش به عنوان یک عامل حمایتی در درمان بیماری روانی پذیرفته شده است. ورزش و فعالیت جسمانی به همراه رژیم غذایی مناسب، عدم استعمال مشروبات الکلی و دخانیات و انجام مراقبت های دوره ای، در پیشگیری از بیماری ها و رسیدن به بالاترین سطح سلامتی و بازدهی اقتصادی و اجتماعی نقش دارند. ورزش های سبک مانند پیاده روی، باعث مصرف انرژی شده و سهم بسیار مهمی در کنترل وزن و کاهش چربی در بدن دارد. همچنین فعالیت فیزیکی سبک و منظم از طریق تقویت کارکردهای ایمنی، باعث افزایش سطح فعالیت سیستم ایمنی در بدن می شود.
کمی در مورد ورزش بدانیم:
شاید خیلی دوست دارید ورزش کنید، اما نه حال و حوصلهاش را دارید و نه برنامهای خاص و منظم، یا اینکه بدنتان آسیب دیده است. شاید هم انقدر گرفتارید که «وقت ندارید سرتان را بخارانید» چه برسد به ورزش! با وجود تمام این آسمان ریسمانهایی که به هم بافتید، میخواهم بگویم که دقیقا باید از همین امروز ورزش کردن را شروع کنید! میدانید چرا؟ چون فواید ورزش خیلی فراتر از کم کردن وزن و خوشهیکل شدن است.
ورزش همه چیز را بهتر میکند؛ از کیفیت خواب گرفته تا انرژی و قدرت حافظهتان. ورزش به شما کمک میکند شادتر و متعادلتر زندگی کنید و از زندگیتان بیشتر لذت ببرید.
میخواهیم بدانیم چرا باید ورزش کنیم. برای اینکه شادتر زندگی کنید. شاید گاهی اوقات خودمان هم حواسمان نباشد، اما در واقع ما همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای یک زندگی شاد هستیم و ورزش قطعا یک راه عالی و مطمئن برای داشتن زندگی شاد است. احساس شادی بعد از ورزش تصادفی نیست؛ بلکه کاملا علمی است. تحقیقی که در دانشگاه ایالت پِن (Penn) آمریکا انجام شد نشان داده است افرادی که ورزش میکنند نسبت به کسانی که میانهی خوبی با ورزش ندارند، شادتر هستند. البته منظورمان از ورزش، هم نرمشهای ملایم است و هم ورزشهای شدید و قدرتی.
جالب است بدانید حتی افرادی هم که همیشه ورزش میکنند، روزهایی که فعالیت بدنی بیشتری دارند خوشحالتر هستند. نتیجه؟ با ورزش کردن آدم شادتری میشوید و اگر ورزشی که انجام میدهید کمی شدت و هیجان داشته باشد تأثیرش بیشتر خواهد بود.
در پایان یادمان نرود بدن ما جز عضلات، دارای مغز هم می باشد و چه بهتر که ذهن و مغز خود را هم بسازیم و تقویت کنیم که لازمه آن خواندن کتاب است و این خود نیز نوعی تربیت بدنی می باشد.
شیماحیدری_مدیرمسئول
در اجرای هر کاری آنچه از همه مهمتر به نظر میرسد، رعایت نظم است، در لغت برای نظم معانی مختلفی آوردهاند؛ به معنای آراستن، برپا داشتن، ترتیب دادن کار و در اصطلاح نظامی به معنای پیروی کامل از دستورهای نظامی است و در باور عامه انضباط و انتظام، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج، سامان پذیری و آراستگی دانسته شده است.
یکی از اساسیترین سفارشات دینی اسلام نیز همین امر است و علاوه بر آیات بیشماری که در قرآن کریم در تاکید نظم آمده، زمانبندی دقیق فرائض مذهبی نظیر نماز، روزه و حج نشان دهنده اهمیت این موضوع است.
وقتی کار به اداره یک جامعه میرسد تاکید نظم به مراتب بیشتر میشود حضرت امیر -علیه السلام- که در ابتدای وصیتنامه خود پس از تقوی الهی نظم در کارها توصیه مینماید، در نامه به مالک اشتر زمانی که او را به فرمانداری مصر منصوب میکند، مینویسد: «از عجله در مورد کارهایی که وقتشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان عمل آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری که مبهم است، یا سستی در کارها هنگامی که واضح و روشن است، بر حذر باش! و هر امری را در جای خویش و هر کاری را به موقع خود انجام بده.» [نهج البلاغه نامه 53]
اما متاسفانه آنچه امروز مهمترین تفاوت رفتاری ما با جوامع پیشرفته است، همین رعایت نظم است. جلسههای اداری ما معمولا با تاخیر برگزار میشود، بیشتر از زمان مقرر به طول میانجامد، جلسات به دلیل عدم رعایت نظم به هم میخورد، کارها از فرط بینظمی بر زمین میماند یا ناقص عملی میشوند و غیره.
علاوه بر این در گزارشات ادارات دولتی گاه به عبارتی برمیخوریم که شاید در نگاه اول مثبت به نظر برسد، اما در حقیقت باز هم از بینظمی پنهان حکایت دارد که نشان از فاجعهای در سطح مدیریتی است؛ از برنامه جلوتر هستیم!!!!
یعنی چی جلوتر هستیم؟
وقتی این جمله شنیده میشود، سه حالت به ذهن متبادر میشود:
۱- آمار ارائه شده درست نیست و در این میان یا مدیر مذکور اطلاعات درستی از برنامه ندارد و یا به عمد در حال ارائه اطلاعات غلط است.
۲- برنامه از اول درست تدوین نشده که پس از گذشت یک دوره زمانی از برنامه پیشبینی شده جلوتر زدهاند.
۳- برنامههای دیگری که باید آنها هم طبق زمانبندی مشخص پیش میرفتند، به دلایل گوناگون رها شده و همه انرژی روی این کار خاص گذاشته شده و این یعنی بینظمی روی بینظمی.
یکی از مهمترین دلایل ایجاد دستگاههای نظارتی، حاکمیتی و هماهنگکننده اجرا و نظارت بر نظم در فعالیتهایی است که هر دستگاه اجرایی و خدماتی بر عهده دارد و قانونگذار بر همین قاعده اختیارات خاصی را به این دستگاهها تفویض کرده است.
البته لازمه اجرای نظم، پیشبینی درست هر کار و برنامهریزی دقیق بر مبنای واقعیات و شرایط هر کار است که پیشدرآمد آن انجام کار پژوهشی پیش از ورود به مرحله برنامهریزی و اجراست.
در جوامعی مانند کشور ما دیده میشود که یک مقام بالادست، یکباره دستوری بسیار خوب را در قالب آئیننامه یا بخشنامه یا به صورت شفاهی ابلاغ کرده و بعد میافزاید: لازم است به سرعت اجرایی شود، گاه نیز زمانهایی مانند 10 روز و یک ماه برای آن در نظر گرفته میشود.
اما وقتی به زیرساختهای لازم برای کار یا مسیر اجرای آن نگاه میکنی کاری است که حداقل چندین ماه زمان میخواهد. حاصل آن میشود که ردههای پایینتر با عجله دست به کار شده و تلاش میکنند هر طور شده در مدت زمان مقرر چیزی به نام آن کار را ارائه دهند که گاه شبیه شیر بی یال و اشکم و کوپال از آب درمیآید.
گاهی نیز که کار به مشکل میخورد زمان فوق برای یک بار یا چند بار تمدید شده و باز هم کاری از آب درمیآید که چندان با آنچه از ابتدا قرار بود انجام شود، مطابق نیست.
بیشک کارهای یک جامعه قوام نیابد و استوار نشود، مگر بر پایه نظمی دقیق و برنامهریزی شده و مسیر توسعه بیشک برای قائلین به نظم هموارتر خواهد بود. مخلص شما/ سردبیر
به مناسبت ۱۵ اکتبر روزجهانی عصای سپید
چشم می گشایی بر حریم خلوت پروانه ها؛ با بال هایی سفید که عصای دستانت شده اند.
چشم می گشایی بر آبی آسمان؛ با دریایی از نور که دلت را چراغانی کرده است.
چشم می گشایی در حضور همیشه سبز معبود؛ با سجاده ای از عشق که بر پیشانی ات، مُهر تسلیم و بندگی زده است.
چشم می گشایی به روی این همه زیبایی بی حد آسمانی و با نور جانت، لطافت خداوند را در گلبرگ های سفید یاس و نسترن و اقاقی، لمس می کنی.
تو به روی سبزی درختان، سرخی گل ها، آبی دریا، طراوت باران و ترنم همیشه جاری آب ها، چشم دل می گشایی و امید و بودن را ترجمه می کنی.
برای شما فرزانه ای می نویسم که تپیدن قلب زندگی و زدن نبض طبیعت را احساس می کنید، شما فرهیخته ای که در زلال شعور و صفای فطرت خدایی ، جلال و جمالِ جهاندار جان آفرین را می نگرید، برای شما بر جسته ای می نویسم که می توانید با چشم لامسه خود با همه کس و همه چیز سخن بگویید.
برای شما متعهدی می نویسم که با بهره گیری از سرچشمه ی زلال معارف و وظیفه شناسی ، قدرت و نعمت الهی را به تماشای تامل و تفکر همگان دعوت می نمایید.
عصای سفید چونان پرچمی است که به نشان استقلال در دست روشن دلان به حرکت در می آید و آینه ای است که قدرت و نعمت خدایی را به تماشای تأمل و تفکر دیگران می گذارد. این روز بر تمامی روشن دلان عزیز ایران
زمین مبارک.
گر نباشد چشم ظاهر عیب نیست
در نبود چشم دل باید گریست
دو تن از برجستهترین محققین آمریکایی به نامهای دکتر ناول پری، ریاضیدان و دکتر جاکوپس تن بروک، حقوقدان توانستند قانونی را در پانزدهمین روز از ماه اکتبر به عنوان قانون عصای سفید به تصویب برسانند به همین مناسبت این روز را به عنوان روز جهانی نابینایان نامگذاری کردند. در این قانون کلیه حقوق اجتماعی فرد نابینا به عنوان عضوی از یک جامعه متمدن انعکاس یافته است.
نابینایان حق استفاده از کلیه امکانات رفاهی معمول در جامعه را دارند. آنان حق دارند از پیاده روها، خیابانها، بزرگراهها و وسایل حمل و نقل همگانی مانند هواپیما، قطار، اتوبوس، اتومبیل، کشتی، هتل، اماکن عمومی، مراکز تفریحی و مذهبی استفاده کنند. اگر در بعضی اوقات، محدودیتی برای استفاده از این تسهیلات و اماکن وجود داشته باشد باید فراگیر همه افراد جامعه باشد و اگر شخص یا سازمانی فقط برای نابینایان در استفاده از تسهیلات همگانی، محدودیت ایجاد کند یا حقوق نابینایان عاقل و بالغ را نادیده بگیرد، مجرم شناخته میشود.
مناسب سازی پیاده روها یکی از مهمترین برنامه های حمایتی برای صاحبان عصای سفید است که در برخی مسیرها اجرا شده، اما تا اجرای کامل آن فاصله بسیاری داریم.
رانندگان وسایل نقلیه موظف به مراعات کامل نابینایانی که هنگام عبور و مرور از عصای سفید استفاده میکنند، هستند.
دولت موظف است که نابینایان را به مشارکت در امور دولتی تشویق کند تا آنان به کار مشغول شوند.
مسئولان دولتی همه ساله باید روز ۱۵ اکتبر را به عنوان بزرگداشت نابینایان و قانون عصای سفید، به نحوی شایسته ارج نهند و از مردم بخواهند که رفتار معقولانهای با نابینایان داشته باشند و گامهای صمیمانه و موثری برای آنان بردارند.
ایران سفید، نام اولین روزنامه ویژه نابینایان به خط بریل در ایران است که ابتدا متعلق به خبرگزاری جمهوری اسلامی و ایرنا بود و اکنون صاحب امتیاز آن موسسه مطبوعاتی ایران و مدیر مسئول آن سهیل معینی است، این روزنامه نخستین روزنامه به خط بریل در جهان محسوب می شود.
شیما حیدری-مدیرمسئول
نهاوندی تکه ای از بهشت نام گرفته و حقیقتا هم وقتی به دامن طبیعت نهاوند می روی و سیــــری در این طبیعت می کنی، به این نتیجه می رسی که در قطعه ای از بهشت هستی ولی صدافسـوس که به این بهشت، آنطور که باید توجه نشده و از ظرفیت های بالفعل آن به خوبی استفاده نشده است.
خوشبختانه هر از چندگاهی است به بحث گردشگری توجه خاصی می شود و این مهم شامل همدان و در مقیاسی بسیار کوچکتر نهاوند هم شده است.
بحث تامین روشنایی مسیــر چهارراه تا سرچشمه سراب که هم به جهت برقراری امنیت بیشتر و هم به جذب بیشتر گردشگر کمک شایانی خواهد کرد، که با تلاش های فرماندار نهاوند و پیرو آن پیگیری های توزیع برق استان و شهرستان محقق شد و در حال حاضر در این بخش مشغول به کار می باشند تا به وعده یکماهه خود جامه ی عمل بپوشانند.
این امر جای خوشحالی دارد و شهرداری گیان نیز دست به اقدامات خوب دیگری جهت رفاه مسافران و گرشگران زده است، ولی نمی شود گفت برای ظرفیتی چون سراب خروشان گیان این اقدامات کافی است.
بحث مقایسه نیست ولی وقتی سری به شهرهای دیگر می زنی و از جاذبه های گردشگری آنها دیدن می کنی و ســیر پیشرفت را به تماشا می نشینی اولین سئوالی که در ذهنت تداعی می شود این است که اگر این سراب بکـــر و زیــبا در جای دیگری جز نهاوند بودباز هم به همین شکل رها شده بود؟ و اینکه آیا حق مردم نهاوند این است؟
ولی در کنار اینها جای بســی امید است که فـرماندار دائما پیـگیـر مطالبه به حق مردم نهاوند می باشد و مرتــب به این نکته که مردم نهاوند حقی بیش از اینها دارند اشاره دارد، پس می شود امیدوار بود با همــت و جـدیــت وی و تلاش های شـهـــــــردار جوان، پیشـــرفت و توســعه ای که در خــور شان مردم این دیـــار و سراب گیـــان باشد را بشود دیـد.
ریزه کاری های زیادی می شود انجام داد و با همین ها تغیـیـر چشم گیــری در سطح سراب ایجاد نمود. فقط اندکی سلیـقه و پیـگیـری نیـازمنــد آن است که بحمدالله مسئــولین فعلی نشـــان داده انـد از این مهم برخـوردارند.
خوشبینیم و امیــدواریم این تغیـیـرات که مسلما در جهت جذب بیشتـر گردشـگر تاثیر بسزایی خواهد داشت را هـر چه سریعتر شاهد باشیم. البته نه فقط ما، بلــکه مســـافران و گردشــگران تابستان نیــز شــاهد این تغیـیـرات باشند.
کارهایی مثل سنــگ فـــرش کـــف ســراب، ایــجاد سکـــوهای بیشتر، تامین روشنایی داخل ســراب، آب شــرب سطح ســراب و سرویس بهــداشتی تا انتهای سراب، این دست کارها، مسائلی است که با میــــسر شدنشان فقط و فقط در جهت رفاه مسافران گـــام برداشتـــه ایم.
مهمترین اتفاق این چند روز، جدا از همه تصمیمات سیاسی و اجتماعی میتوان شبهای قدر دانست؛ شبهایی که کسی نمیتواند آنرا درک نماید در عمل از هزار ماه برترند.
خواجه عبدالله انصاری در تفسیر سوره قدر میگوید: در آن شب جبرئیل چندان رحمت بر مومنان پخش کند که زیادت آید و چون زیاد آید، پرسد: خداوندا! زیادت رحمت را چه کنم؟ فرمان آید: سزاوار کرم ما نباشد که رحمت خود را که به خلق فرستادیم، باز بریم.
یکی از نکات جالب این شب در آخرین آیه سوره قدر است: «سَلامٌ هِیَ حَتّیَ مَطْلَعِ الفَجْرِ»: تا بامداد همه سلام و سلامتی و خیر و برکت است.
حکمت این آیه بر فرود آمدن فرشتگان و سلام بر مومنان است که رسول خدا (ص) گفت: خدایا میترسم که بر امت من عذاب فرستی. جرئیل نازل شد: که یا محمد خداوند فرمود: «تو رحمتی برای جهانی و تا تو در میان امتت هستی، عذاب نفرستم».
رسول خدا تاملی کرده و گفت: خدایا میترسم که چون مرا از میان امت برداری بر آنان عذاب فرستی که من طاقت عذاب امت را ندارم. جرئیل دوباره آمد: خداوند به تو درود فرستاد و فرمود: «تا امت تو استغفار میکنند عذاب نفرستم، همچنین تا رسول ایشان به حضرت من است، عذاب کردن امت از کرم من به دور است».
رسول خدا (ص) از شنیدن این بشارت شاد شد و دل او خوش گشت. آنگاه پیش خود اندیشید که فراموشی [نسیان] آفت امت من است، که اگر گروهی از امت در آمرزش خواستن کوتاهی کنند، ترسم خدا بر آنان عذاب فرستد. ندا آمد: «یا محمد خداوند از اندیشه دل تو آگاه است، دل خوش دار که به خاطر تو، پس از مردن تو تا روز رستاخیز، هر شب قدر جبرئیل را به زمین فرستم تا امت تو را یگان یگان سلام کند؛ ای محمد، تا سلام تو به ایشان میرسد، عذاب نکردم، تا جبرئیل هم در شبهای قدر میرود و سلام میرساند، عذابی نفرستم».
باشد که خداوند به حرمت سید مختار و به نفس پرهیزکاران، ما را در این شبهای بزرگوار، از خلعت مرحمت و مغفرت جامه بپوشاند و نصیب تمام ارزانیمان فرماید و از گناهانمان درگذرد. دعا کنیم گوش جان به سلامی بسپاریم که شب قدر از آسمان فرا میرسد که «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبّ رَحیم». مخلص شما/ سردبیر
طبیعت به عنوان یکی از نشانه های خدا، سرشار از درس و عبرت است. دلی که بیدار است، در هر پدیده ای عبرتی می بیند و از هر نشانه ای، درسی می آموزد. بیداردلان، از بهار، درس تحول و نوشدن می آموزند. به تعبیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله : «آن کس که با تغییر دنیا از وضعی به وضع دیگر آگاه نشود، از غافل ترین مردمان است».
اگر طبیعت شکوفا و زیبا می شود، ما نیز می توانیم. اگر بهار، فصل سرزندگی و طراوت است، چرا ما این گونه نباشیم؟
با رسیدن بهار، طبیعت ردای سبز بر تن می کند. چکاوک ها، هزار دستان و قمریان، نغمه ها و سرودهای فرح بخش و تازه سرمی دهند و انسان ها را به مهرورزی، گره گشایی و هم گرایی فرا می خوانند. بهار، پیام آور عشق و رویش است و موسم سرور و آشتی و به همین خاطر است که خواستنی است و با آمدنش دل ها سرشار از سرور و جان ها معرفت می یابد.
بهار، پیام آور تعادل است و اینکه در سایه تعادل، زندگی زیبا می شود. با دیدن بهار، رحمت و محبت خداوند را به یاد می آوریم. در اینکه چشمه مهر ایزد همواره به سوی آدمیان و همه موجودات، سرازیر است و ما اگر او و نشانه هایش را فراموش کنیم، او هرگز ما را فراموش نمی کند و با دگرگونی فصل ها نیز به جلوه گری قدرت بی پایانش می پردازد تا شاید دلی به یاد او افتد و به شوق او بتپد و بر اثر تماشای جلوه هایش، اشک شوق از چشمی جاری شود.
اساسا جهان هستی، آینه دار خداست و جمال پروردگارش را به تماشا گذاشته است. به تعبیر زیبای حافظ:
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟به دست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن
بهار نیز یکی از باشکوه ترین جلوه های خدا در جهان هستی است که می توان با تماشای آن، نقبی به عالم معنا زد و راهی به سوی خدا یافت و جمال پروردگار را به تماشا نشست.
حال با عکسی زیبا از دریچه دوربین مهران عکاس خوش ذوق و هنردوست شما را به دیدن تکه ای از بهشت بنام طبیعت زیبای نهاوند دعوت می کنیم.
یکی از مهمترین روشهای توسعه شهری، ایجاد زیرساختهای تفریحی و سیاحتی است، زمانی که یک شهر فاقد این موارد باشد، اهالی به منظور تفریح، به شهرهای دیگر رفته و این یعنی از دست رفتن سرمایههای اجتماعی و مالی.
چندی است که با ورود محمد حسینپور به عنوان شهردار نهاوند، پروژههایی از این دست آغاز شده که یکی از آنها، احیا بام نهاوند است، که حرف و حدیثهای بسیاری در هفته گذشته آنرا در صدر اخبار داغ قرار داد.
اپیزود اول: امکانی رها شده
سابقه تبدیل تپه شرقی نهاوند به مکانی گردشگری به حدود 40 سال پیش برمیگردد که سن درختان تایید کننده این ماجراست. دهه هفتاد را میتوان اوج رونق این تپه دانست که یکی از تفرجگاههای اصلی شهری به حساب میآمد؛ اما رفته رفته، زیرساختها و امکانات آن تحلیل رفته و در نهایت حتی راه دسترسی جدید و مقبره شهدای گمنام نیز نتوانست درمانی بر دردهای آن باشد و در نهایت، بام نهاوند به حال خود رها شد.
قطع سیستم آبرسانی آن که در پی شکایت روستاییان، محقق شد نیز میخ آخر تابوت این مکان گردشگری بود که سبب خشک شدن بخش زیادی از درختان منطقه شد.
اپیزود دوم: درمانهای موقت
«چت دا حسین»، «تپه ابوذر» و «بام نهاوند» اسامی مختلف همین مکان است؛ مکانی که حتی وضعیت مالکیت و متولی آن هنوز پس از چهار دهه به درستی مشخص نیست. مالک زمین سازمان منابع طبیعی است، سرویسدهی آن با شهرداری نهاوند است و میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نیز در بحث گردشگری آن نظارت دارد؛ همین سبب شده بام نهاوند آشی شود که آشپز آن چندین نفر است.
سال گذشته اعلام شد سند این تپه به نام شهرداری زده شده، اما بعد معلوم شد که سندی در کار نیست و تنها بهرهبرداری آن برای ده سال به شهرداری واگذار شده است که این یعنی نه تنها شهرداری سرمایهگذاری در آن نمیکند، بلکه هیچ بخش خصوصی نیز حاضر به سرمایهگذاری در آن نیست.
برنامههایی نظیر جشن بادبادکها و پخت آش محلی و ... که در دورههای مختلف در این مکان برگزار شد همه درمانهای موقتی بودند که هیچکدام اثری نداشت.
اولین قدم در احیای بام نهاوند، تعیین دقیق مالکیت و متولی اصلی برای آن است؛ اقدامی که لازم است هر چه سریعتر انجام شود.
اپیزود سوم: فصل جدید
قطع برخی درختان خشک بام نهاوند به منظور جلوگیری از آتشسوزی در کمیته اشجار تصویب و اجرای آن خبرساز شد و حتی کار به شبکه تلویزیون استانی کشید؛ در همان زمان شهردار نهاوند خبر از فصل جدیدی در بام نهاوند داد. چند روزی از این صحبتها نگذشته بود که صدای ماشینآلات ساختمانی در بلندیهای تپه توجه بسیاری را به خود جلب کرد. احیای بام نهاوند با همت شهرداری کلید خورد.
طرح آبشار و آلاچیق و گلدانهای صخرهای و مسیر پیادهروی و ... در حال اجراست و بارها توسط شهردار، اعضای شورای شهر، مسئولین شهرستان و حتی شهرداران استان آذربایجان شرقی قرار گرفته و نوید بخش اجرای پروژهای در خور است.
اپیزود چهارم: موانع شروع میشود
در حالی که بحث ساماندهی بام نهاوند و ایجاد زیرساختهای تبدیل آن به یک مجموعه گردشگری در حال پیگیری است؛ به ناگاه ادعایی غیر کارشناسی فضا را متشنج میکند. ادعایی که برای تایید خود پای صحبتهای شفاهی مهدی رهبر باستانشناس شناخته شده در نهاوند را به میان میکشد: تپه ابوذر یک سایت تاریخی است.
در این ادعا شواهدی بیان میشود که میتواند ذهن را فریب دهد؛ اما همه آنها بر مبنای گفتههایی است که هیچکدام نه سندیت دارند و نه ادلهای برای اثباتشان وجود دارد.
بالاخره میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری که در ابتدا با موضع یکی به میخ یکی به نعل وسط آمده بود، آب پاکی را روی دست همه ریخت: صحبتهایی که در خصوص بام نهاوند و رده تاریخی بودن آن مطرح شده است، غیر کارشناسی و بدون ادله بوده و تنها باعث تشویش اذهان عمومی است و شهرداری میتواند بدون دغدغه نسبت به ساماندهی آن اقدام نماید.
اینکه این مانعتراشی و تشویش اذهان عمومی از کجا آب میخورد، حدیثی ناگفته پیداست، کوتهنظرانی که در گوشهای نشسته و به جای آنکه به فکر راههای توسعه باشند، تنها مترسد آغاز یک پروژه توسعهمحور در شهرستان نشستهاند تا به هر بهانهای مانعی برای آن بتراشند و بعد خود را بزرگ نشان دهند که من بودم چنان کردم.
جا دارد مسئولین شهرستان، در این خصوص وارد عمل شده و اجازه تکرار چنین اقداماتی را در شهرستان ندهند. اینکه هر کس بدون مدارک کارشناسی مواردی را مطرح و با شایعهسازی و تشویش اذهان عمومی، امنیت روانی جامعه را تهدید کند، بیشک مورد تایید هیچ عقلی نیست.
اپیزود آخر: دست در دست هم
نهاوند شهری است که با وجود داشتن امکانات طبیعی و تاریخی، از مسیر توسعه بسیار عقبمانده و فرصتهای بسیاری را به دلیل غرضورزی و کوتهنظری از دست داده است، اکنون لازم است همه مردم به خصوص خبرنگاران که بخشی از افکار عمومی را در دست دارند، در این خصوص هوشیارانهتر عمل کرده و خواسته یا ناخواسته مسبب عقبماندگی دیگری نشوند. اینکه یک موضوع در شهرستان مسکوت مانده و به محض آنکه شخص یا دستگاهی برای ساماندهی آن پیش قدم میشود، همه خود را کارشناس دانسته و شروع به اظهار نظرهای غیر کارشناسانه کنند، حاصلی جز درجا زدن و عقب گرد کردن نخواهد داشت.
بهتر است دست در دست هم داده و در مسیر توسعه شهرستان همه دودستگیها و اختلافات را کنار بگذاریم تا شاید بتوان بخشی از عقبماندگی نهاوند را جبران کرد. مخلص شما/ سردبیر
جامعه امروز ما بیشتر از هر مشکلی به مرض افراط و تفریط دچار شده است، در همه کارها خیل کسانی که از دو سوی بام افتادهاند، تاییدی بر این سخن است. متاسفانه با همه تأکیدهایی که در خصوص میانهروی و پرهیز از تندروی و کندروی شده، گاه در مسیر افراط میدویم و گاه در راه تفریط پشت پشت پس میرویم.
مسیر عقبماندگی جامعه ما را هم که خوب بررسی کنیم باز به رد پای همین دوری از میانهروی میرسیم، در هر موضوعی چنان زود گر گرفته و شعله میکشیم که آنی دیگر تنها خاکستری سرد باقی خواهد ماند و یا بی تفاوت در گوشهای نشسته و به یکباره آتشمان الو میشود و همه چیز را نابود میکنیم. در همه این موارد آنچه از دست میرود فرصت است که: قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند/ بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
و بدین صورت به جای آنکه در صراط اعتدال حرکت کنیم، یک بار شمایل «ناکثین» را به خود میگیریم، بار دیگر به قامت «قاسطین» میایستیم و گاه نقاب «مارقین» به صورت داریم. تاریخ را که مرور کنیم هر فتنهای که در جامعه برخاسته از این سه فرقه و آنانی بوده که به آنها تشبه کردند.
عیانترین جلوه خودنمایی این سه فرقه در زمان حضرت علی -علیه السلام- بود که ایشان مصداق عدالت است و آنکه رفته بود باید باز میآمد و آنکه نرسیده بود باید میرسید. جنگهای جمل و صفین و نهروان و سیلی که حضرت به روی خود نواخت، از فتنههای افراط و تفریط بود و بعد در ماجرای عاشورا قاسطین و مارقین و ناکثین در اتحادی شوم بر امام حسین -علیه السلام- و اهل بیت پیامبر -صلوات خدا بر او باد- چنان کردند که تاریخ روایت میکند.
امروز نیز در جامعه با مردمی مواجه هستیم که با یک کشمش، گرمیشان میشود و با یک غوره سردی. آنکه در دام افراط و تفریط باشد شبیه آن کسی است که خود را شکارچی شیر معرفی میکند و با زوزه شغالی تنبان خراب میکند.
در این میان عدهای دیگر نان به نرخ روز خور، کناره گرفته و منتظر میمانند تا امروز کدام دسته سر برمیآورد؛ بعد یا میشوند کاسه داغتر از آش و گوی سبقت را از ناکث و قاسط و مارق میربایند؛ یا با هرچه و هر که هست، علم مخالفت برمیدارند و دست به سینه چنان به مخالفت میایستند که گاه با مخالفت خودشان هم مخالفت میکنند.
در این میان تنها اعتدال نجاتبخش است، «الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» [از اعتدال دوری نکنید که اعتدال به تقوی نزدیکتر است. سوره مائده، آیه ۸]
با این اوصاف آنکه پای به میدانی میگذارد، لازم است پیش از ورود تکلیف خود را مشخص کرده و راهی را که شروع کرده تا انتها برود، کم آوردن وسط راه، به وعدهای تن زدن از کار، به حربهای جا زدن و ترسیدن و... همه از خصوصیات ناکث و قاسط و مارق است که برای هر کدام هم بهانه دارند، یکبار خانواده را بهانه میکنند، یکبار مال و اموال، گاهی جایگاه خود را بهانه میکنند و گاه ترس از بی آبرویی را و....
باشد که خداوند رحمت کرده و ما را از ابتلا به این بلایا مصون بدارد. /مخلص شما، سردبیر
یادداشت سردبیر
در تقویم روزهایی را به نام موضوعاتی نامگذاری میکنند تا بهانهای باشد برای گرامیداشت آن موضوع، یکی از این روزها 28 اردیبهشت است که به نام روز جهانی موزه نامگذاری شده است؛ اما آیا تنها قرار دادن یک نام در تقویم کفایت میکند؟
به طور معمول سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری هر ساله در روز جهانی موزه و روز جهانی گردشگری بازدید از موزهها و محوطههای تحت نظر خود را رایگان میکند و این یعنی تعداد بیشتری از افراد برای بازدید خواهند آمد و امسال نیز مصادف شدن روز جهانی موزه با جمعه و تعطیلی آخر هفته، تعداد بازدیدکنندگان را بیشتر ساخت. به همین دلیل طبیعی است که سازمان متولی امور موزهها برای این روز برنامهها و اقدامات ویژهتری نسبت به سایر روزها داشته باشد.
اما در نهاوند که هنوز یک هفته از برگزاری همایش ملی!!! و تخصصی!!! گردشگری نگذشته است، بعد از ظهر مهمترین موزه شهر که در حمام حاج آقا تراب مستقر شده است، تنها با یک سرباز که نیروی یگان حفاظت است، دایر بود.
یک ساختمان تاریخی وقتی نه تابلوهای راهنما دارد و نه راهنما، دیگر نمیتوان نام موزه بر آن گذاشت، کمبود نیروی متخصص در بیشتر حوزههای فرهنگی نهاوند، آنچنان در چشم میزند که دیگر جایی برای انتقاد کردن باقی نگذاشته است، اما حداقل میتوان انتظار داشت، سالی یکی دو روز که به مناسبتهای مربوط به این حوزه نامگذاری شده، کمی بیشتر به این اماکن توجه نمود.
ساختمان حمام با همه زیباییهایی که دارد، به طور محسوس در حال ویرانی و تخریب است، دیوارهایی که نم زده و بسیاری از بخشهای آن پوسته پوسته شده و نمای آن در حال ریختن است، آجرکاریهای زیبایی که سفیدک زدهاند، سیمهای برق بی دلیل که گوشه و کنار آویزان شده، تابلو فیوزی که زوار آن در رفته، ماکتها و مانکنهای موزه مردمشناسی که خاک روی آنها بیتوجهی به این جاذبه گردشگری را فریاد میزند و ....
آنچه معمول است، تبلیغات و ایجاد برنامههای خاص برای این قبیل روزها در موزههاست تا به معرفی هر چه بیشتر جاذبههای گردشگری پرداخته شود، اما متاسفانه در نهاوند این فرصت نیز سوخت شد.
شیماحیدری، مدیرمسئول- توجه به مقوله مدیران بومی و یا غیر بومی اغلب در دوران پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، شوراها و استقرار دولت جدید همزمان با انتخاب استانداران، مدیران کل، فرمانداران، بخشداران، شهرداران و دیگر مدیران شهرستانی در محافل سیاسی و رسانهای مطرح و اوج میگیرد.
تب استفاده از واژه مدیران بومی و غیر بومی در سالهای اخیر در همدان بارها بالا گرفته است و روزی نبوده که در رسانهها و شبکههای اجتماعی مطلبی پیرامون آن منتشر نشود و مسئولین ارشد استان سخن به میان نیاورند در این بین، بومی بودن مدیران و استفاده از آنها به عنوان یک مطالبه جدی در محافل مختلف استان و کشور شنیده میشود و دائما با نگرانی و نقدهایی از سوی کارشناسان و مسئولین مواجه بوده است.
اساسا در یک نگرش علمی، مهمترین شاخص انتخاب مدیر برای اداره یک سازمان یا مجموعهای، شاخص شایستگی و رویکرد «شایستهسالاری» است، نه «بومی» بودن.
در میان مولفههایی که باعث شایستهتر بودن یک فرد نسبت به دیگری میشود، نیز مبحثی تحت عنوان بومی بودن مدیر، در میان آثار اندیشمندان علم مدیریت و نظریهپردازان آن مشاهده نمیشود. در عوض در بسیاری از منابع به ویژگی «آگاهی» و «احاطه» مدیر نسبت به شرایط محیطی محل خدمت، به عنوان یک مزیت نسبی اشاره شده است که آن هم از قضا معادل بومی بودن نیست.
اگر این نگاه را به استان همدان به خصوص نهاوند تعمیم دهیم که مجموعه سرمایه انسانی آن از اقصی نقاط استان گرد هم آمدهاند و با همه تفاوتهای فرهنگی در کنار هم زندگی میکنند، میبینیم که اصرار بر رویکرد انتصاب مدیران بومی در این منطقه عملا موضوعیت چندانی نداشته و به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
با این حال متاسفانه روزی نبوده که با این چالش و دغدغه مواجه نباشیم که مدیر بومی باشد یا غیر بومی؟
در برابر این سئوال عدهای سریع پاسخ میدهند که قطعا مدیر باید بومی باشد، زیرا هم با منطقه آشنایی دارد، دلش به حال استان، شهر و مردمش سوخته و در آبادانی منطقه خواهد کوشید تا چهره محرومیت را از آن بزداید.
در مقابل عدهای دیگر هم هستند که به ویژگیها و توانمندی فردی نگاه کرده و به استان و شهری عاری از مرزبندیهای بومی و غیر بومی و قومی و قبیلهای فکر میکنند.
آنچه در انتخاب و گزینش مدیران ملاک اصلی است و دستورالعمل اجرایی ضوابط، انتخاب، انتصاب و تغییر مدیران نیز به آن اشاره شده، شایستهسالاری و داشتن شرایط احراز است و برای پستهای مدیریت حرفهای، افراد مورد نظر باید از مسیر ارتقای شغلی عبور کنند و در واقع سه معیار کلی وظایف، نقشها و مهارتهای مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش مهمی دارد، طبیعی است که در شرایط برابر انتخاب مدیران بومی با توجه به احساس تعلق و شناخت بیشتر از حوزه ماموریت محاسن و مزایایی دارد اما به دلیل بعضی مشکلات و شرایط منطقهای گاهی اوقات محدودیتهایی را هم در اجرا ایجاد میکند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهرستان نهاوند چندین فرماندار را به خود دیده است و در استان نیز چندین استاندار بر مسند نمایندگی عالی دولت در مرکز استان تکیه زدهاند که میانگین عمر خدمتی آنها حدود دو یا سه سال بوده است.
یازدهم آبان96 وزیر کشور در بخشی از سخنان خود پیرامون انتخاب استانداران غیربومی در اصفهان گفت: «ما به دنبال انتخاب استانداران غیر بومی بودهایم، اما این مورد از دست ما در رفت چون همسر مهرعلیزاده اصفهانی است پس او هم بومی اصفهان محسوب میشود».
اما توضیح این دیدگاه وزیر کشور را می توان در مصاحبه 12 آبان ماه ۹۶ محمدمهدی شهریاری استاندار جدید آذربایجان غربی با خبرنگار تابناک جستجو کرد. آنجا که وی درباره دلایل انتخاب استانداران غیر بومی در دولت دوازدهم میگوید: «سیاست کلی وزارت کشور در این دوره این است که استانداران بومی نباشند، اینکه بومی نباشند به این دلیل است که بومی بودن میتواند عوارضی را برای استان و استاندار بومی داشته باشد، چراکه در صورت بومی بودن استاندار اختلاف شهری و منطقهای ممکن است در برخی موارد و موضوعات زیاد شود».
شهریاری میافزاید: «هر استانی از چندین شهر، شهرستان و بخش تشکیل شده، استاندار بومی بالاخره متولد یکی از این شهرهاست و هر عملکردی داشته باشد، بلاخره ممکن است در استان اینگونه مطرح شود که استاندار هوای فلان شهر را بیشتر دارد و بودجهها را به آنجا میبرد و یا اینکه میگویند بیشتر از مدیرانی که خودش میشناسد، استفاده میکند، به همین خاطر وزارت کشور تصمیم گرفت استانداران را از بین گزینههای غیربومی برگزیند».
صرف نظر از اینکه چه کسی در مقام مدیریت فلان اداره در نهاوند قرار دارد، یعنی مدیر از خارج از شهر باشد یا داخل شهر، باید از نقش خود به عنوان رابط بین اقوام و فرهنگها (فرهنگهای ملی، سازمانی و بومی) آگاه باشد.
در شهرستان نهاوند در رده مدیران نزدیک به ۱۰۰ مدیر در سطح شهرستان و شهرهای تابعه مشغول فعالیت هستند. چه بسا در تاریخ نهاوند بسیار مدیران غیربومی داشته و داریم که «دودسفید» پیشرفت از دودکش اداره آنان بلند شده و در این سوی قضیه هم برخی مدیران بومی داشتهایم که غیر از «دود سیاه» چیزی را از مدیریت چند سالهشان مشاهده نکردهایم و بهتر است بگوییم اگر مدیر بومی با تاخیر به اداره برسد کاراییش به نسبت مدیر بومی که دائم حضور فیزیکی دارد، خیلی بیشتر است.
مردم نهاوند خدمتگزاران واقعی و دلسوز را میخواهند و دوست دارند، مردمان این دیار همواره قدرشناس خوبی برای خادمان صدیق میباشند و بدون شک مردم فهیم نهاوند فارغ از محل صدور شناسنامه مدیران، به دنبال مدیرانی متعهد، متخصص، صادق، فعال، کاردان و افرادی خدوم هستند که درد آشنا باشند و دردی از دردهای شهر را دوا کنند.
بر اساس اطلاعات موجود در جای جای میهن اسلامی به افراد توانمند این دیار بدون توجه به محل صدور شناسنامه مناصب مدیریتی داده شده تا در عرصه مدیریتی قرار گیرند، نباید از این واژه «بومی» و «غیربومی» نردبانی بسازیم برای رسیدن به مقاصد خودمان، امروز در برخی نقاط کشور افرادی توانمند از این شهرستان در ردههای بالای مدیریتی قرار دارند، و گرنه تمام مدیران نهاوندی توانمند باید به دیارشان بازگردند، باید منصفانه همه جوانب قضیه را نگاه کنیم.
اگر در فکر توسعه نهاوند هستیم و مشکلات اساسی ما اشتغال جوانان و رونق اقتصادی، معضل بزرگ مبلمان شهری، پیشرفت شهر و دهها مورد دیگر هست باید واقعیتهای موجود را در نظر بگیریم و زیاد دنبال کشف محل صدور شناسنامه مدیران نرویم، بلکه مدیرانی را بیاوریم که توانمند و دلسوز و از همه مهمتر بتوانند در ردههای بالای مدیریتی در مرکز استان قدرت رایزنی داشته باشند و گرهای از مشکلات نهاوند باز کنند.
پس اصل را بر خدمتگزاری صادقانه بگذاریم نه اینکه اهل فلان جا بودن یا نبودن...
گردشگری
زیبایی های طبیعت بسیار چشم نواز است و حضور در طبیعت پاک و بکر این چشم نوازی را بیشتر می نماید. برای داشتن طبیعت بکر باید برای تمیزی و شادابی آن تلاش کنیم
فراموش نکن که زمین از لمس کردن پاهای برهنه ات لذت می برد و باد مشتاق بازی کردن با موهایت است.
به هرطرف که اراده متمایل گردد، طبیعت نیز بدان سمت میگردد.»
«آنجا که طبیعت توقف میکند، هنر آغاز میشود آن که انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را.»
هرچه بیشتر در سرشت طبیعت اندیشه کردم، ازخلاقیت خالق نیز بیش تر متحیر و شگفت زده شدم.
حیفمان آمد طبیعت بکر و زیبای نهاوند نیز که باهنر عکاسان عزیز این خطه به تصویر کشیده شده را در معرض دید دوستداران هنر و طبیعت قرار ندهیم.
شیماحیدری، مدیرمسئول- نهاوند به دلیل پیشینه تاریخی و تکاپوی مستمر اجتماعی و فرهنگی، دیدنی های متنوعی که دارد و بازدید از آن ها می تواند حس کنجکاوی گردشگران و جهانگردان را به مرز انفجار برساند و ستایش آنان را برانگیزد.
هر مسافری با هر انگیزه ای که به غرب کشور و نهاوند سفر کند، می تواند مطابق اهداف ذوق و برنامه خود، دیدنی های مورد نظر خود را بیابد. نباید فراموش کرد که بهترین راه شناخت سرزمین و مردم هر کشور و شهری آشنایی با مردم کوچه و بازار و برقراری تماس مستقیم با خود آنان است.
نهاوندی ها اصولاً گشاده روی و مهمان نواز هستند. با آشنایی مختصری با مردم نهاوند و آداب و رسوم آنها می توان به درون خانواده های نهاوندی راه یافت و از چگونگی زندگی، معیشت، طرز تفکر و بینش اجتماعی آنان و بسیاری دیگر از خصوصیاتی که در نوشته ها نیامده است، آگاه شد.
آثار تاریخی بازمانده از دوره های مختلف کوهستانی، بیابانی در آمیزش و ترکیبی هماهنگ با بناهای تاریخی و میراث مذهبی و فرهنگی، مجموعه ای از انگیزه های گوناگون را برای دیدار از نهاوند فراهم می سازند.
فرهنگ دیرین نهاوند که نمودهای آن در پیکر میراث های تاریخی معماری جاودانه شده، دیدنی های بسیاری را برای گردشگران فراهم آورده است.
فرهنگ نهاوند امروز، مجموعه کاملی از فرهنگ گذشته های دور و نزدیک این سرزمین می باشد و هر کس می تواند به تناسب سلیقه و فرهنگ خود، حس کنجکاوی و زیبایی خود را در دیدار از این شهر زیبا و پربار برآورده کند.
آثار تاریخی موجود در حمام حاج آقاتراب، موزه، بازار قدیمی، بنای مسجد امام حسن مجتبی (ع)، خانه شهید قدوسی، تپه باستانی گیان، تپه باستانی باباقاسم، پل حاج علیمراد، جامانده های قلعه نهاوند، آثار معبد لائودیسه و بافت قدیمی شهر و نیز آثار طبیعی موجود در سراب های همیشه جوشان و باغ ها و طبیعت بکر و سرسبزش انگیزه کافی را برای دیدار و بازدید از این شهر تاریخی، کهن و نگین انگشتری غرب کشور را ارائه می کنند.
نمایشگاه کتاب تهران امسال (1397) با شعار «نه به کتاب نخواندن» برگزار می شود. شعار خوب، ساده و غیرشعاری که طرح آن از سوی مسوولان شعارزده بعید بود.
اما واقعا چگونه می توان کتابخوانی را افزایش داد؟
1. کتابخوانی یکی از راه های دریافت اطلاعات است نه تنها راه یا حتی مهمترین راه.
مردم در 20 سال اخیر میزان تولید و دریافت اطلاعات خود را افزایش داده اند و مهمترین دلیل آن، ایجاد اینترنت و وسایل جدید اطلاع رسانی اینترنتی به ویژه در بخش موبایلی است.
2. میزان کتابخوانی در کل جهان سیر نزولی دارد چرا که مردم می توانند نیازهای اطلاعاتی خود را به شیوه های دیگری هم رفع کنند که هم ارزان تر است هم راحت تر اما قطعا هیچ یک جای کتاب را نمی گیرد. کتاب علاوه بر اطلاعات عمیق، نگاه عمیق را به خواننده هدیه می دهد.
3. اگر بخواهیم مهمترین دلیل تیراژ پایین کتاب و آمار فروش کتاب در ایران را بدانیم می توان به چند دلیل مشخص اشاره کرد.
اول: خودسانسوری نویسندگان
دوم: سانسور وزارت ارشاد
سوم: عدم نیاز افراد به کتابخوانی و دریافت اطلاعات جدید برای ارتقاء
چهارم: قرائت رسمی خود جواب همه سوالات و ابهامات در زمینه های مختلف علوم انسانی را می دهد و ظاهرا دیگر سوال و ابهامی باقی نمی ماند که برای آن جوابی تهیه شود
4. نمایشگاه کتاب امسال با یک اتفاق بزرگ و تاریخی روبه رو است و آن اینکه کل بخش های حاکمیتی از مردم دعوت می کنند با پیوستن و عضویت در پیام رسان های داخلی بدون کسب مجوز از دستگاه یا اداره ای، بدون سانسور قبل یا بعد از انتشار، متن های خود را در فضای پیام رسان های اینترنت موبایلی آزادانه منتشر کنند.
اتفاقی کم سابقه در تاریخ رسانه و ارتباطات ایران که قبلا البته در حوزه وبلاگ ها روی داد.
آنچه که اتفاق می افتد این است که مردم می توانند مطالب خود یا دیگران را آزادانه بدون کسب مجوز یا سانسور قبلی منتشر کنند.
هم اکنون می توان این خواسته را مطرح کرد. حال که مردم می توانند مطالب مختلف خود را بدون سانسور و اجازه قبلی در پیام رسان ها منتشر کنند چرا در کتاب و مطبوعات اینگونه نباشد؟
پیشنهاد می شود در حوزه کتاب و مطبوعات هم مثل پیام رسان های داخلی اجازه بدهیم مردم آزادانه، بدون اجازه قبلی و سانسور قبلی، کتاب و مطبوعات منتشر کنند البته می توان مانند کشورهای توسعه یافته تنها مشخصات ناشر را در دفتری ثبت کرد.
با این اتفاق حجم کیفی و کمی کتاب و مطبوعات در ایران جهش خواهد یافت و صنعت نشر جان تازه ای خواهد گرفت. فروش مطبوعات و کتاب نیز افزاش خواهد داشن و کسب و کارهای ایرانی و تولید کالای ایرانی رونق خواهد گرفت.
در این روند به مانند پیام رسان های داخلی، در صورت انتشار مطالب اشتباه یا هر مشکل دیگری، افراد می توانند شکایت کنند کتاب یا نشریه مورد نظر جمع آوری و ناشر نیز بعد از محاکمه عادلانه، با حکم دادگاه جریمه شود.
5. یکی از موضوعاتی که همیشه در ایران مطرح می شود این است که قیمت کتاب در ایران بالاست و به همین دلیل مردم نمی توانند کتاب بخرند. این استدلال و علت یابی اشتباه است زیرا اولا قیمت کتاب نسبت به درآمدها پایین است ثانیا قیمت کتاب در ایران برپایه هر معیار و شاخصی پایین است. پرداخت یارانه و پایین نگه داشتن قیمت کتاب وضعیت کتاب در ایران را روز به روز بدتر می کند چرا که در ذهن و نظر مردم، کتاب اساسا از نظر مادی کالایی کم ارزش شکل گرفته است.
6. نمایشگاه کتاب تهران در اصل فروشگاه بزرگ یا جشنواره خرید است نه نمایشگاه. نمایشگاه کتاب آن چیزی است که در فرانکفورت و ژنو و پاریس برگزار می شود. نمایشگاه کتاب جایی است که هدف اصلی آن فروش تکی و خرد کتاب نیست بلکه به مانند نمایشگاه نفت، مخابرات، آب و پوشاک، هدف، آشنایی و ارتباط و وصل کردن بخش های مختلف صنعت نشر و کتاب از جمله نویسنده، ناشر، کاغذ، توزیع کننده، طراح و ... است. چیزی که در نمایشگاه تهران اتفاق نمی افتد. البته در همه حال مشاهده خرید و فروش کتاب و رونق گرفتن این بخش به شدت دیدنی و لذت بخش است. /عصرایران- رضا غبیشاوی
فلسفه وجود منجی و انتظار آمدن موعودی که حق را از ظالم بازستاند و به صاحبش برگرداند، آنچنان در زندگی انسانی احساس میشود که حتی ادیان غیر ابراهیمی و گاه ساختگی نیز منتظر ظهور قیام کنندهای هستند که جهان را از ستمکاران گرفته و واراثان حقیقی زمین را بر آن حاکم کند.
نیاز بشر به عدالت و احیای حق نیازی فطری است که هرگز سرکوب نخواهد شد و انسان تنها در صورتی میتواند خود را رستگار احساس کند که مورد ظلم قرار نگرفته و ظلمی نیز انجام نداده باشد.
در طول تاریخ دیده شده که در هر برهه تاریخی که میزان ظلم ستم زیاد شده، تعداد مدعیان مهدویت، اعم از ادعای ظهور یا ارتباط با موعود رو به فزونی گذاشته است. این امور از آنجا نشئط میگیرد که مورد ظلم قرار گرفتهای که نمیتواند از شیوههای مرسوم به احیای حق امیدوار باشد، با اعتقادات دینی و قلبی خود، دل در این میبندد که روزی حق او باز پس گرفته خواهد شد، و او در قیامت خواهد توانست که راه بر ظالم ببندد که امروز وقت حساب است، حالا اگر این روز با ظهور «بازگیرنده حق مظلومان» به همین زودیها ممکن شود، خیلی بهتر خواهد شد. در نتیجه این امید آنچنان گسترده شده و در وجود او ریشه میگستراند که به اولین ندایی که خود را «طلبکننده حقیقت» مینامد، لبیک خواهد گفت، بیآنکه با عقل خود بسنجد که آیا این صدا شرایط ظهور منجی را دارد یا کذب است.
این شرایط، فرصت را برای سودجویانی فراهم میآورد که قصد دین و دنیای مردم کردهاند تا از این آب گل آلود برای خود اژدهایی صید کنند که اساس اعتقادات مردم را یک سره ببلعد. اما هر بار این ادعای واهی از سوی دینداران حقیقی که عقل خود را به عنوان رسولی باطنی بر آنچه میشنوند و میبینند، حجت قرار دادهاند؛ رسوا شده و دین و اعتقادات مردم نجات مییابد، اما باز هم در این بین عدهای چنان ضربه میخورند که دنیا و گاه دین خود را از دست خواهند داد.
منتظران موعود به جز آن دستهای که نان یا نامشان در گرو این انتظار است، به طور قالب منتظر عدالتی هستند که وعده داده شده با ظهور منجی برقرار خواهد شد.
عدالت خواستهای عمومی است که انسانها تلاش خواهند کرد، آنرا تحت هر شرایطی برقرار کنند؛ البته گاه عدالت در نظر این خلق تبدیل میشود به عدالتی یک جانبه که تنها حق همان جماعت را احیا کند، حالا چه بر سر حق دیگران میآید برای اینان معنی ندارد، که در این صورت دیگر عدالتی باقی نمیماند؛ چرا که عدالت نیمبند خود ظلمی دیگر را برپا خواهد کرد که به مراتب بدتر از همان ظلم اول خواهد بود، چرا که ظلم به نام عدالت، آنچنان مخرب خواهد شد که هم دمار ظلم را برخواهد کشید، هم دمار عدالت را.
از این رو باید اول معنای عدالت را درست تبیین، تفسیر و تحلیل کرد تا این موضوع جا بیفتد که «منتظران مصلح، خود باید صالح باشند» سپس میتوان به موارد دیگری از جمله لزوم برخورد و جلوگیری از ظلم، دفاع از حق مستضعفین و محیا کردن شرایط ظهور پرداخت.
جهان خواستار عدالتی است که سراسر آنرا فراگیرد، این خواستهای نیست که امروز و در این شرایط مطرح شود، که حافظ چندین قرن پیش گفته:
گوی زمین ربودهی چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
دنیای امروز دنیای نگاه های ترکیبی و رویکردهای سیستمی است . علوم مختلف پوسته دگم خود را شکافته و در عرصهای بی نهایت به نزدیکی حقیقت خود پی برده اند
آدمی از دیرباز میل به کوچ کردن و از جایی به جای رفتن را داشته و دارد از این رو تحت عنوان توریسم یا گردشگری نام برده میشود
بر اساس تعریف سازمان توریسم جهانی گردشگری و معادل دقیق تر و درست انگلیسی آن توریسم به کلیه فعالیتهای افرادی اطلاق میشود که به مکان های خارج از محیط عادی خود به منظور گذراندن اوقات فراغت ، انجام کار و سایر هدف ها برای مدتی کوتاه و کمتر از یکسال میروند
توریسم امروز ، عصر گردشگری انبوه را پشت سر نهاده و وارد عرصه جدید شده است که گردشگری جایگزین نامیده میشود
گردشگری جایگزین یکی از مناسب ترین گزینه های توسعه پایدار محسوب میشود
جوامع مختلف نیز برای توسعه گردشگری خود به مسئله پایداری توجه زیادی می کنند زیرا اصول پایداری و رعایت آن در توسعه سبب منفعت بلندمدت برای گردشگران جامعه محلی خواهد شد.
کشورها و جوامع توسعه یافته برای رونق متوازن خود به صنعت گردشگری بهای زیادی می دهند زیرا میتواند درآمد انبوهی را به چرخه اقتصادی اضافه کند
امروز اعتقاد بر آن است که گردشگری با هر هدفی که انجام گیرد علاوه بر سودآوری اقتصادی ، اشتغالزایی و اشاعه و پایداری فرهنگی را تحت شعاع خود قرار می دهد لذا این امر میتواند پایداری اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی را به دنبال داشته باشد
امروزه صنعت گردشگری و توسعه آن به عنوان یکی از مهمترین صنعت های ثروت آفرین در جهان و همچنین به عنوان چهارمین صنعت درآمدزا شناخته شده است
کشور ایران با توجه به میراث بشری غنی و فراوان خود از توانایی زیادی برای توسعه گردشگری تاریخی برخوردار است و اهداف توسعه گردشگری و ارتقای کمی و کیفی فعالیتهای گردشگری در ارتباطی ناگسستنی با این صنعت است و این صنعت به دلیل مزایایی که دارد توجه اغلب دولتها و مسئولان ملی و محلی را به خود جلب کرده است این صنعت دارای ارکان و انواع طبقه بندی های گوناگون است که با آنها مفهوم مییابد و بدون آن در حقیقت واژهای گردشگری بیمعناست
توریسم معنای وسیع تری دارد که در رکن های متفاوت حوزه های کاربردی خود را تعریف میکند و دستیابی به نتایج درست و دقیق در این امر نهایتاً توسعه مطلوب و پیشرفت را به ارمغان می گیرد
پدیده ای جذاب در صنعت گردشگری که تنها بخشی از کل این صنعت را تشکیل میدهد ، طبیعت گردی است که این پدیده به ظاهر ساده مطالعات گسترده ای به خود اختصاص میدهد زیرا ایران مملو از این پدیده ی نادر است و یکی از ارکان اصلی گردشگری گردشگری طبیعی است
دومین رکن از ارکان گردشگری جایگزینی ، گردشگری مردم شناسی است که عنصری برای پیوند ملت هاست و ابزاری برای صلح جهانی پنداشته میشود
ایران به دلیل دارا بودن قابلیت های متعدد و متفاوت در این حوزه گردشگری ؛ گستره ی پهناوری دارد و میتوان گردشگری روستایی را از گردشگری پایدارتلقی کرد
مردم شناسی غذایی یکی دیگر از ارکان گردشگری جایگزینی می باشد که نقش مهمی در جذب توریست ها داشته و دارد
این نوع گردشگری با آداب و رسوم فرهنگ هر کشور ارتباط مستقیمی دارد و برای بازدید کنندگانی که از سایر کشورهای جهان با فرهنگ متفاوت به این کشور قدم میگذارند و آماده ی تجزیه ی فرهنگ و غذاهای آنان هستند و جذابیت زیادی دارد
با توجه به این تعاریف از ایران ، سهم ما از تعلقات گردشگری کمتر از انتظار است زیرا به درستی ایران و ظرفیت های غنی این سرزمین به همگان معرفی نشده است .
مبینا بابائی_هیئت تحریریه
رسانه از دل تمدنهای جدید به وجود آمده است اما سابقهای دیرین در زندگی بشری دارد؛ شاید بتوان کتیبههای باقی مانده از دوران باستان را قدیمیترین نوع رسانهها دانست که سعی در انتقال پیام به دیگران داشتهاند.
در تعریف رسانه سخن بسیار رفته، اما در یک تعریف اجمالی، رسانه ابزاری برای انتقال پیام از فرستنده به گیرنده [فرد و جامعه و گروههای مخاطب و هدف] تعریف شده است.
در تلاشیم بتوانیم رسانهای واقعی، جذاب، به روز و قابل اعتماد در فضای مجازی که جزئی از فضای واقعی مردم است، راه اندازی کرده و در این مسیر ثمربخش باشیم.
یکی از راههای ماندگاری در عرصه خبر به خصوص برای نشریات الکترونیک، به روز بودن و صداقت خبر است، که امیدواریم در این امر خطیر بتوانیم به خوبی و در جایگاهی مشخص به مردم خدمت کنیم.
آمدهایم در کنار و همراه مردم راهی را هموار کنیم که جز بیان حقیقت و حامی حق بودن که البته جز سختی چیزی در آن موج نمىزند با حمایت مخاطبان ثابت قدم باشیم.
«عقیق ایران» آمده تا همانند نگین انگشتری بدرخشد و همراه با مردم سرزمینش، آوازهی حقیقت گویی را در غرب کشور طنین انداز کند به طوری که کل کشور را در برگیرد.
سالها باید که تا یک سنگ اصلی زِ آفتاب
لعل گردد در بدخشان، یا عقیق اندر یمن
«حکیم سنائی غزنوی»
لازم به ذکر است، عقیق ایران به عنوان رسانهای الکترونیکی درخواست مجوز خود را به هیئت نظارت بر مطبوعات تقدیم کرده و پس از تایید اولیه در نوبت تصویب قرار دارد.
شیما حیدری- مدیرمسئول