«کسی که تاریخ را نخواند مجبور به تکرار آن است» این جمله را بارها خوانده و شنیدهایم، اما متاسفانه مانند بسیاری موارد دیگر تنها در همین حد در جامعه ما کاربرد دارد. گسترش ویروس کرونا، بار دیگر اهمیت مطالعه تاریخ و این جمله را به ما گوشزد کرد. با در نظر گرفتن بیماریهای واگیردار و عالمگیر قبلی نظیر طاعون سیاه در قرن ۱۷ میلادی و آنفولانزای اسپانیایی در قرن ۲۰ میلادی که نقشه گسترش و عالمگیری آنها مشخص است، به خوبی معلوم بود با شیوع ویروسی از این دست در چین، ظرف دو تا سه ماه بیماری به ایران نیز خواهد رسید. اما مسئولان به دلیل عدم دقت و نداشتن مطالعه کافی، به این مهم دقت نکرده و دیر اقدام کردند، که همین سبب شیوع بیحساب ویروس به صورت گسترده در کشور شد.
گسترش ویروس در سراسر جهان و درگیری بیشتر کشورها با آن نشان داد، فرضیههایی که از ابتدا دلایلی برای ورود ویروس کرونا مطرح کرده بودند، چندان منطقی به نظر نمیرسند.
به هر حال ویروس وارد کشور شده ولی تاریخندانی ما سبب گسترش سریع ویروس و ایجاد ترس در جامعه شد.
ترس؛ این نام حالت روانی ظهور یافته در جامعه ایرانی در مواجهه با کروناست. خب این را که چینیها هم بلد بودند! پس هنر ما چیست؟ یعنی وقتی قضیه واقعا جدی میشود عکسالعمل ما در قبال حفظ سلامت مردم چه بود؟ آیا به موقع وارد میدان عمل شدیم یا با تعلل، وقتتراشی، عدم آگاهی و سیاسی بازی برخی مسئولین، تعدادی از رسانهها و بی توجهی بخشی از مردم زمان زیادی را از دست دادیم!
باید قبول کرد که از ابتدای اعلام حضور مهمانناخوانده و مرگباری به نام ویروس کرونا کمکاریهای زیادی صورت گرفت، که باتوجه به شرایط بحرانی فعلی الان زمان پرداختن به آن نیست. فرض را برآن میگذاریم که برخی شوکه شدند و دنبال سیاسیکاری نبودند.
مسلم است برای خروج از بحران کرونا مجموعهای از اقدامات ضروری است، که احساس میشود مهمترین آنها را بتوان در دو بخش عنوان کرد؛ یکی افزایش تابآوری نظام درمان و بهداشت در مقابل ویروس کرونا و دیگری قطع زنجیرهی انتقال ویروس توسط مردم.
اعتماد به عنوان یکی از مؤلفههای مهم سرمایه اجتماعی زمینهساز مشارکت و همکاری بین اعضای جامعه و در شرایط عبور از بحران، نقشی سازنده و اثرگذار دارد که همه باید جهت برقراری آن، تلاش کنند.
این مشکل تنها مختص ایران نیست، به طور مثال در کشورهای توسعه یافتهای مانند امریکا، انگلستان، ایتالیا و استرالیا، هم کمبود مواد بهداشتی و ژل ضدعفونی وجود دارد. از این رو باید گزارههای «اعتمادسازی» مجدداً از حیث کارکرد مورد بازبینی قرار گرفته و زمان پساکرونایی مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار گرفته و تلاش شود تا اعتماد ازدست رفته بازسازی شود.
حال میرسیم به مردم و نقش آنان. هر روز پای اخبار و آمار مینشینیم و دیگر بدون واژههای تاسفآمیز فقط آمار و تعداد مرگ را رصد میکنیم.
ای کاش در قرنطینه و این فرصتی که حاصل شده، اندکی تامل کنیم که چرا همیشه در تفکرات ما انتظار از مسئولین در صف اول توقعات است! این بدان معنا نیست که بگویم مردم مقصر صددرصدی هرآنچه پیش آمده هستند، خیر. ولی مردم با بیتوجهی و با این دید که کرونا به سراغ ما نمیآید و برای دیگران است. به مات و مبهوت ماندن برخی مسئولین و عدم مسئولیتپذیری و به گردن این و آن انداختن دامن زدند و با حضور در اجتماع، تجمعهای فامیلی، عدم رعایت نکات بهداشت فردی و اجتماعی، عدم حفظ فاصله از افراد مشکوک و ترددهای غیرضرور و سفرهای نوروزی سهم به سزایی در سرعت انتشار ویروس داشتند.
ذکر این موارد و یافتن مقصر برای گسترش ویروس کرونا در کشور، کار هر روزه ما ایرانیان شده چه مسئولین و چه مردم عادی و همه به گونهای رفتار میکنند که یاد این مثل میافتیم: «کی بود، کی بود، من نبودم». اما باید قبول کنیم زمان این اظهار نظرهای بی پایه هر وقت باشد، اکنون نیست.
در حال حاضر لازم است، دست در دست هم، هر کدام به سهم خودمان وارد میدان عمل شده و برای مهار گسترش ویروس هر کاری میتوانیم انجام دهیم، حتی اگر تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم ماندن در خانه باشد.
شیما حیدری/ مدیر مسئول
یادداشت سردبیر
سال 1399 آخرین سال قرن خورشیدی است، قرنی پر از حادثه. قرنی که گویی با بیماری همهگیر عجین شده است. ابتدای قرن حاضر، همچون این روزها جهان درگیر همهگیری بیماری ویروسی بود به نام آنفولانزای اسپانیایی و انتهای آن درگیر آنفولانزای چینی. جالبتر آنکه این دو بیماری از همه نظر به شبیه هستند. آنفولانزای اسپانیایی نیز در سالهای پایانی قرن گذشته شروع شد و با ادامه یافتن در قرن جدید حدود 50 میلیون قربانی و 500 میلیون مبتلا باقی میگذارد، با حساب جمعیت آن روزهای جهان، یک سوم مردم جهان را مبتلا کرده و قطعا بیشتر آنها را رنج داده است و حالا هم تخمین زده میشود که طی یکسال آینده 30 تا 70 درصد مردم دنیا به کرونا مبتلا شوند.
آنفولانزای اسپانیایی هم در ایران یکباره با وزش باد در تهران شروع شد، به گونهای که آنرا «ناخوشی باد» لقب دادند. قهرمان میرزا سالور عین السلطنه حاکم نهاوند، زنجان و فارس در خاطراتش چنین روایت میکند: «باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران، نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها [و] دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث حاضر نمیشوند. در هر خانه روی هم روی هم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچکس همچو واقعه به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه... از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد».
نام این بیماری را آن روزگار مِشمِشه گذاشته بودند. در نهاوند به دستور حاکم شهر، دروازهها را بسته و با حمایت مرجعیت، شهر را تعطیل میکنند. این تعطیلی گرچه مردم شهر را به مضیغه انداخته و امرار معاش گروهی را مختل میکند، اما گویی مرض کنترل شده و در شهر کمتر از 10 درصد به این مرض مبتلا میشوند. اما آمار دقیقی در خصوص مبتلایان و متوفیان در شهر و روستا وجود ندارد.
به نظر میرسد شعری که مرتضی احمدی آنرا از زبان حاجیفیروز نقل میکند که: «سالی که گذشت سال بد بود/ سالی بد و بد زبد بدتر بود/ ای سال برنگردی/ بری دیگه برنگردی/ مردا رو اخته کردی!/ زنا رو شلخته کردی/ دکونا رو تخته کردی/ همــرو خسته کردی/ ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی» برای همین اتفاقات سروده شده و بین مردم مرسوم شده باشد.
این ویروس جدید هم در ظاهر دست کمی از آن قبلی ندارد، اما نباید از نظر دور داشت که علم امروز بشر با ابتدای این قرن قابل مقایسه نیست، گرچه این موضوع از سختی از دست دادن حتی یکنفر چیزی کم نمیکند، اما میتوان امید داشت که این بیماری نیز مهار شده و در گوشهای از اوراق تاریخ بایگانی خواهد شد و چنان چرخ گذر ایام بر آن خواهد گذشت که شاید سالها بعد، وقتی اتفاقی مشابه رخ نمود، کسی بردارد و ما و این بیماری را از میان تاریخ بیرون بکشد و بنویسد: «در آن روزگار مردمی بودند که...» اینکه جمله چگونه ادامه بیابد برمیگردد به رفتار امروز ما. یادمان نرود ما امروز، تاریخ آیندگان را زندگی میکنیم.
این ویروس منحوس با تمام مشکلاتی که برای جامعه ما به وجود آورده، سبب شد تجلی از همدلی مردمی به نمایش گذاشته شود، که در نوع خود بینظیر بود. در مقابله با گسترش ویروس کرونا، مردم بدون وابستگی به هیچ ارگان یا گروه خاصی چنان در عرصه حاضر شده و کمر همت بستند که نمونه آنرا در کمتر نقطهای از دنیا میتوان مثال زد.
از کنار تعداد معدودی افراد سودجو که در این وانفسا بیشرفی پیشه کرده و سود شخصی را به نفع عمومی برتری دادهاند که بگذریم، حضور مردم در ضدعفونی عمومی شهرها، توزیع بستههای بهداشتی، تولید ماسک، همبستگی در حمایت از نیازمندان و راهاندازی کمپینهای مردمی برای در خانه ماندن و آموزش راههای پیشگیری از بیماری، بیهیچ چشمداشتی مثال زدنی است.
این رفتارها نشان داد، ایران همچون نام بلند آوازهاش همچنان سرزمین آزادگان است، آزاد مردان و آزاد زنانی که فرهنگ هزاران ساله خود را پاس داشته و نشان دادند میراثداران واقعی تمدنی هستند که جهان مدیون آن است و بسیاری کشورها باید به خود ببالند که سالهایی را زیر چتر این فرهنگ بزرگ زیستهاند.
اما در این میان نیز باز صحنههایی به چشم میخورد که از این مردم به دور است، ایراداتی که به نادرست در فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده و سبب میشود، بیتوجه به محیطی که در آن زندگی میکنیم، زبالههای عفونی خود را در گوشه و کنار کوچه و خیابان رها کنیم، بیشک برازنده مردمی با این فرهنگ سترگ نیست و لازم است با کمی دقت بیشتر جلو این رفتارهای ناهنجار نیز گرفته شود.
با کمی تدبر در بحرانهای اینچنینی و بررسی رفتار مردمی، میتوان دریافت جامعه امروز ایران به عنوان یک جامعه متمدن، آگاه، مدرن و آزاده نه تنها نسبت به رویدادهای جاری مطلع و دارای تحلیل است، بلکه آماده واکنش و کنشگری متناسب نیز میباشد. چنین سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت که اگر با عدم اعتمادسازی چنین سرمایهای از دست برود، شاهد آسیبپذیری بیشتر جامعه در برابر بحرانها خواهیم بود. مهمترین درسی که این ویروس به ما آموخت اهمیت گفتن حقیقت به جای مدیریت حقیقت است، حقیقتی که گر چه میتواند بسیار تلخ باشد، اما بیشک به شیرینی اعتمادسازی و حفظ همبستگی مردمی میارزد.
مردم ما از خلال این بیماری، مفهوم ملت را آموختند، امیدواریم قدر این همبستگی دانسته شود چه از سوی مردم و چه از سوی دولت. شاید این ملتسازی بتواند مقدمهای باشد برای طی کردن گذار ایران، گذاری که با در نظر داشتن تفاوت دیدگاهها، روایتهای متکثر افراد، احترام به یکدیگر و همدلی؛ آیندهای انسانیتر، عقلانیتر و کارآمدتر را رقم زند و با آغاز قرن جدید، ایران در حال گذار به توسعه، تبدیل به کشوری توسعهیافته گردد. این بیشک میتواند بهترین آرزو باشد برای سالی که آغازش مبارک باد را از ما دریغ کرده است. مخلص شما/ سردبیر
محمدرضا عطایی
نکته: دهم آذر ماه، سالروز شهادت شهید مدرس در تقویم رسمی به نام روز مجلس نامگذاری شده است، به همین مناسبت سرمقاله این هفته را به بخش هایی از بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای پیرامون خصوصیات لازم برای نمایندگان مجلس اختصاص دادیم. / تحریریه عقیق زرین
بعضیها زود مرعوب میشوند!
مجلس باید مجلسی باشد که بتواند در مقابل زورگوییها و زیادهخواهیها و مرعوب کردنها و تطمیع کردنهای قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح کشور و ملت را محاسبه کند و دنبال آن برود.
امام رضواناللهعلیه بارها اسم «مدرس» را میآوردند. مگر خصوصیت مدرس چه بود؟ از مدرس عالمتر هم داشتیم. مدرس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد.
همان وقتی که علیالظاهر فضا را بر ضد او آنچنان متشنج کرده بودند که علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یک نمایندهی خوب در مجلس است.
بعضیها زود مرعوب میشوند! من بارها عرض کردهام که قدرتهای استکباری -یعنی همین قدرتهای سلطهگر جهانی- که مرتب روی این کشور و آن کشور دست میاندازند و دولتها و ملتها را زیر یوغ خودش میکشانند، عمدهی کارشان از ترساندن میگذرد. قدرت واقعیشان آن قدر نیست که بر زبان میآورند.
بدیهی است این همه که اینها با این انقلاب و با این کشور بدند، اگر قدرت داشتند، تاکنون این انقلاب اینطور رشد نمیکرد و اینگونه نمیماند.
مثل مدرس...
در زمانهای گذشته، بسیاری از رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی در دو، سه دورهی اول که واقعاً نماینده بودند و به وسیلهی مردم انتخاب میشدند -و این، قبل از زمانی بود که رضاشاه، دست روی مجلس گذاشت- با دادن امتیازات به بیگانگان، مخالف بودند.
شخصیتهای وطندوست و ملی واقعی، حاضر نبودند امتیازات بدهند. اما در عینحال، جرأت مخالفت هم نداشتند. چرا جرأت نداشتند؟ چون مردم پشت سرشان نبودند و در واقع وجههی مردمی نداشتند.
تا یک نخستوزیر میآمد کلمهای بگوید که بوی اصطکاک با منافع خارجیها را داشته باشد، از کار برکنارش میکردند. تا یک رجل دولتی میآمد قیافهای بگیرد و حرفی بزند که بوی اعتراض به امتیازات خارجی بدهد، فوراً از قدرت ساقطش میکردند و به دنبال کارش میرفت!
اگر کسی هم مثل مرحوم مدرس رضوان الله علیه، سرسخت بود، کتکش میزدند، محبوسش میکردند، تبعیدش میکردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، با دهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش میکردند.
رجالی که جرأت و ایمان مدرس را نداشتند، تا یک کلمه حرف میزدند، با چشم غرهّای از طرف اربابان خارجی مواجه میشدند و فوراً سکوت میکردند. لذا امتیازات خارجیها در ایران، روزبهروز بیشتر شد
مدرس مجلس را مردمی کرد
قریب به بیست سال قبل از دوران پنجاه ساله هم، در این کشور، مشروطیت بود که مجموعاً، با تعطیلها و انسدادها و به توپبستنها و غیره، تقریباً در حدود چهار دوره، مجلس شورای ملی درست شده در اول مشروطیت، کار کرد.
تاریخ آن مجالس، بسیار عبرتآور است و واقعاً یکایک ملت ایران، برای اینکه بدانند جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به این کشور و این ملت چه داده است، باید آن گذشته را بخوانند. تا ندانیم چگونه بودهایم، نخواهیم دانست که امروز چه در اختیار داریم.
در آن چند سال اولیه، تا وقتی که هنوز مجلس، آن مجلس تحت نفوذ سلطان و سردار و دولت و سلطنه و سفارتخانهی خارجی نبود، مجلسی بود که با وجود ابتدایی بودن، تأثیر خود را در اوضاع کشور میگذاشت. هرجا که اندکی نشانهی سلطهی خارجی بود، آن مجلس، با قدرت تمام میایستاد. اولتیماتوم روس بود، مجلس ایستاد.
استقراض از خارجیها بود، مجلس ایستاد. قرار داد وثوقالدوله بود، مجلس ایستاد. امثال مدرسها در آن مجلس، کم و بیش بودند. آنهایی هم که گذشت زمان نشان داد نمیتوانند همیشه مدرس باقی بمانند و مثل مدرس باشند، در سایهی حضور مردان مستقل با ایمانی از قبیل مدرس، خیابانی و امثال آنها، یک حالت واقعی مردمی به آن مجلس دادند.
وقتی پیاده شدن مهندس سید سعید شاهرخی از اتومبیل، در اولین سفر شهرستانی خود به عنوان استاندار همدان، همراه وزیر جهادکشاورزی به نهاوند، را دیدم؛ ناخودآگاه ذهنم به سالهای دور سفر کرد.
نزدیک به هجده سال پیش، اولین زمزمههای ایجاد سازمانهای مردم نهاد بود که آن زمان با نام NGO یا سازمانهای غیر دولتی شناخته میشدند و بحث اصلی هم در قالب دستگاهی نوظهور به نام سازمان ملی جوانان بود. عدهای از جوانان نهاوندی در چند تشکل مختلف شروع به فعالیت در این برنامه کرده بودند. نام تشکل ما «کانون سبزاندیشان ایران» بود، تشکلی که حول حفاظت از محیطزیست شکل گرفته بود.
آن زمان فرماندار نهاوند مهندس شاهرخی بود و با همه کارهایی که داشت، درب اتاقش برای ما همیشه باز بود.
حمایتهایش در تشکیل و ثبت تشکل تا هماهنگی با استان و کشور هنوز هم طعم شیرین همراهی یک مسئول را برایمان دارد.
بارها پیش آمد که با مشکلی مواجه شدیم و در بسیاری موارد هم مقصر خود ما بودیم، عدهای نوجوان دبیرستانی که از قوانین، دستورالعملها و روند کارهای اداری اطلاع چندانی نداشتیم، وارد عرصه شده بودیم ولی هر بار مهندس شاهرخی حلال مشکلات بود و پشتمان همیشه به او گرم بود.
در کارهایی که انجام میدادیم، از فعالیتهای محیطزیستی تا انتشار نشریه داخلی با نام «صدای سبز» همیشه راهنما، مشاور و بزرگتری بود که همه جوره میشد به حمایتش امیدوار بود.
این دوران گذشت و رفتن بچهها به دانشگاه و سربازی و بازار کار، پایانی بود بر تشکل ما.
چند سال بعد (سال ۸۳)، وقتی با گروهی از دانشجویان نهاوندی، تصمیم گرفتیم برنامهای تحت عنوان جشن بادبادکها برگزار کنیم، وقتی از همه جا ناامید شده بودیم و حتی با برخورد بد و کارشکنی رئیس یک اداره مواجه شدیم، باز یاد مهندس شاهرخی، فرماندار نهاوند افتادم و یک راست شکایت به وی بردیم.
خوب یادم هست که مهندس شاهرخی عازم جایی بود، وقتی حال پریشان و ناراحتی ما را دید، روی پلههای ساختمان قدیم فرمانداری ایستاد و ابتدا ما را آرام کرده و دلداری داد و بعد هم همانجا با شهردار وقت نهاوند مهندس سلیمانی انجام کارها را طبق آنچه ما میخواستیم هماهنگ کرده و بعد رفت.
این آخرین دیدار من و مهندس شاهرخی بود، اما طعم خوش قاطعیت، مدیریت، بزرگواری و مناعت طبع او هنوز در مشام باقی مانده است.
وقتی خبر رسید که معاون استاندار لرستان شده، به مردم آن استان غبطه خوردم و بعد استان قزوین. وقتی در قامت معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری همدان قرار گرفت، نوید روزهایی خوب برای استان به گوش رسید و حالا او اولین مقام اجرایی استان همدان است.
پس از گذشت سالها، وقتی دوباره او را دیدم، همان مهندس شاهرخی سابق بود با همان بزرگواری و مناعت طبع، فقط اندکی گرد پیری بر موی و صورتش نشسته که این یعنی در میدان کارزار، کار آزمودهتر از قبل آمده تا با همراهی اخلاق و عمل نویدبخش خبرهای خوب برای استان همدان و شهرستان نهاوند باشد.
اینکه نهاوندیها بیش از دیگران از استاندار شدن مهندس شاهرخی خوشحالند، به این دلیل است که او را از خود میدانند و علاوه بر این بزرگمنشی و اقدامات او را هنوز پس از گذشت سالها در ذهن دارند.
آدم میماند که استاندار شدن شاهرخی را باید به او تبریک گفت یا مردم استان همدان. با رفتاری که در مهندس شاهرخی سراغ داریم، بی شک استان همدان نیز تا سالهای سال خاطره دوران استانداری او را به یاد خواهد داشت.
محمدرضا عطایی- سردبیر
در جهان امروز حرف اول را رسانهها میزنند، به خصوص در جوامع شبیه ایران که رسانهها به ناچار بار مسئولیت احزاب سیاسی و نهادهای مدنی را نیز برعهده گرفتند؛ در این شرایط رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی علاوه بر اطلاعرسانی دوسویه بین مردم و مسئولین، وظیفه نقد را نیز بر دوش میکشد، از این رو جایگاه اخلاق رسانهای به مراتب پررنگتر خودنمایی میکند.
اخلاق رسانهای از یک سو به بررسی پرسشهای پیش روی کنشگران رسانه ای اختصاص دارد و از سوی دیگر داوریهای ارزشی مخاطبان رسانه را دربارهی محتوا و عملکرد رسانه مدنظر قرار میدهد. اخلاق رسانه به معنای تمرکز بر تعریف درست و غلط در کار رسانهای نیست بلکه در پی آن است که ابزارهایی را برای حرکت در فضاهای خاکستری به وجود آورد، فضاهایی که در آنها میتوان با بحث و استدلال از میان راههای متعارض یا متناقض دست به انتخاب زد. یعنی هدف آن توانمندسازی شهروندان در برابر معضلات و مشکلات پیشرو از طریق پرسشهای واقعی برپایه اولویتدهی و ترویج اصول و ارزشهای اخلاقی است.
به حرفههای رسانه توصیه میشود همواره با تعهد به مقوله خدمت عمومی همراه شده و رسانهای روشن، ساده و شفاف باشند و تلاش نمایند جامعه را نیز اینگونه بازنمایی کنند.
در این بین عوامل گوناگونی برون و درون رسانهای به عملکرد آنها تاثیر میگذارد؛ منافع تجاری، اثرات حقیقتگویی، توجه به تنوعات فرهنگی و رعایت حریم خصوصی موارد اصلی که اخلاق یک رسانه را ایجاد و قالببندی میکنند.
هر فعال رسانهای دو چارچوب اخلاقی فردی و رسانه مطبوع خود را باید مد نظر داشته باشد. اخلاق رسانهای را کارشناسان امر به پنج مورد تقسیم نمودهاند: آگاهیدهی عمومی، حدود آزادی رسانهها، بیان حقیقت، احترام به حیثیت فردی و زندگی خصوصی افراد. همین موارد مرز بین یک رسانه و دیگر جریانات خبرپراکن را مشخص میکند.
در پایگاه خبری-تحلیلی عقیق زرین تلاش کردهایم تا حد ممکن به اخلاق رسانه پایبند بوده و بیش از هر چیز دیگر خود را در برابر مخاطب پاسخگو بدانیم. در راستای برنامههای مدنظر تغییرات کلی در شکل سایت اعمال کردیم تا فضای این رسانه با مخاطب تعاملیتر شود، علاوه بر امکان درج نظرات مخاطبان در پایان هر مطلب، فضایی رانیز برای انعکاس مطالب مخاطبان اختصاص دادیم، که خوانندگان محترم میتوانند از این طریق مطالب خود را در قالب پیشنهاد تهیه گزارش و خبر یا مقالات ارسال نمایند تا با نام خودشان یا به صورت امضا محفوظ در پایگاه درج شود.
برای ما رسانه بیش از آن که ابزاری برای امرار معاش باشد، ابزاری است برای کمک به پیشرفت و توسعه جامعهای است که در آن زیست میکنیم. پرداختن بیشتر به شهرستان نهاوند –علیرغم گستره فعالیت سراسری- هم به این دلیل است که آنچه را میاندیشیم میتواند برای کشور سودمند باشد ابتدا در مقیاس کوچکتر امتحان نماییم. این حاصل تلاش و اندیشه ماست تا چه پیش آید و چه در نظر افتد. مخلص شما/ سردبیر
در اجرای هر کاری آنچه از همه مهمتر به نظر میرسد، رعایت نظم است، در لغت برای نظم معانی مختلفی آوردهاند؛ به معنای آراستن، برپا داشتن، ترتیب دادن کار و در اصطلاح نظامی به معنای پیروی کامل از دستورهای نظامی است و در باور عامه انضباط و انتظام، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج، سامان پذیری و آراستگی دانسته شده است.
یکی از اساسیترین سفارشات دینی اسلام نیز همین امر است و علاوه بر آیات بیشماری که در قرآن کریم در تاکید نظم آمده، زمانبندی دقیق فرائض مذهبی نظیر نماز، روزه و حج نشان دهنده اهمیت این موضوع است.
وقتی کار به اداره یک جامعه میرسد تاکید نظم به مراتب بیشتر میشود حضرت امیر -علیه السلام- که در ابتدای وصیتنامه خود پس از تقوی الهی نظم در کارها توصیه مینماید، در نامه به مالک اشتر زمانی که او را به فرمانداری مصر منصوب میکند، مینویسد: «از عجله در مورد کارهایی که وقتشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان عمل آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری که مبهم است، یا سستی در کارها هنگامی که واضح و روشن است، بر حذر باش! و هر امری را در جای خویش و هر کاری را به موقع خود انجام بده.» [نهج البلاغه نامه 53]
اما متاسفانه آنچه امروز مهمترین تفاوت رفتاری ما با جوامع پیشرفته است، همین رعایت نظم است. جلسههای اداری ما معمولا با تاخیر برگزار میشود، بیشتر از زمان مقرر به طول میانجامد، جلسات به دلیل عدم رعایت نظم به هم میخورد، کارها از فرط بینظمی بر زمین میماند یا ناقص عملی میشوند و غیره.
علاوه بر این در گزارشات ادارات دولتی گاه به عبارتی برمیخوریم که شاید در نگاه اول مثبت به نظر برسد، اما در حقیقت باز هم از بینظمی پنهان حکایت دارد که نشان از فاجعهای در سطح مدیریتی است؛ از برنامه جلوتر هستیم!!!!
یعنی چی جلوتر هستیم؟
وقتی این جمله شنیده میشود، سه حالت به ذهن متبادر میشود:
۱- آمار ارائه شده درست نیست و در این میان یا مدیر مذکور اطلاعات درستی از برنامه ندارد و یا به عمد در حال ارائه اطلاعات غلط است.
۲- برنامه از اول درست تدوین نشده که پس از گذشت یک دوره زمانی از برنامه پیشبینی شده جلوتر زدهاند.
۳- برنامههای دیگری که باید آنها هم طبق زمانبندی مشخص پیش میرفتند، به دلایل گوناگون رها شده و همه انرژی روی این کار خاص گذاشته شده و این یعنی بینظمی روی بینظمی.
یکی از مهمترین دلایل ایجاد دستگاههای نظارتی، حاکمیتی و هماهنگکننده اجرا و نظارت بر نظم در فعالیتهایی است که هر دستگاه اجرایی و خدماتی بر عهده دارد و قانونگذار بر همین قاعده اختیارات خاصی را به این دستگاهها تفویض کرده است.
البته لازمه اجرای نظم، پیشبینی درست هر کار و برنامهریزی دقیق بر مبنای واقعیات و شرایط هر کار است که پیشدرآمد آن انجام کار پژوهشی پیش از ورود به مرحله برنامهریزی و اجراست.
در جوامعی مانند کشور ما دیده میشود که یک مقام بالادست، یکباره دستوری بسیار خوب را در قالب آئیننامه یا بخشنامه یا به صورت شفاهی ابلاغ کرده و بعد میافزاید: لازم است به سرعت اجرایی شود، گاه نیز زمانهایی مانند 10 روز و یک ماه برای آن در نظر گرفته میشود.
اما وقتی به زیرساختهای لازم برای کار یا مسیر اجرای آن نگاه میکنی کاری است که حداقل چندین ماه زمان میخواهد. حاصل آن میشود که ردههای پایینتر با عجله دست به کار شده و تلاش میکنند هر طور شده در مدت زمان مقرر چیزی به نام آن کار را ارائه دهند که گاه شبیه شیر بی یال و اشکم و کوپال از آب درمیآید.
گاهی نیز که کار به مشکل میخورد زمان فوق برای یک بار یا چند بار تمدید شده و باز هم کاری از آب درمیآید که چندان با آنچه از ابتدا قرار بود انجام شود، مطابق نیست.
بیشک کارهای یک جامعه قوام نیابد و استوار نشود، مگر بر پایه نظمی دقیق و برنامهریزی شده و مسیر توسعه بیشک برای قائلین به نظم هموارتر خواهد بود. مخلص شما/ سردبیر
بالاخره مجوز نهایی فعالیت پایگاه خبری-تحلیلی عقیق زرین از سوی هیئت نظارت بر مطبوعات صادر شد و این رسانه که چندی پیش فعالیت خود را در نهاوند آغاز کرده بود، به طور رسمی به خانواده رسانه های کشور اضافه شد.
هدف از راه اندازی رسانه ای جدید در فضای کنونی، حرکت به سمت روزنامه نگاری توسعه گرا است، شیوه ای از روزنامه نگاری که چندین دهه پیش در کشورهای خاور دور شکل گرفت و اثرات آنرا امروز می توان در آنها به وضوح مشاهده کرد و چند سالی است به صورت کم و بیش در کشور ما نیز جای خود را باز کرده است.
هلمت شاو معتقد است، اصول روزنامهنگاری توسعه را می توان در سه مورد اینگونه دسته بندی کرد:
- روزنامهنگاری توسعه دموکراتیک است و تاکید بر ارتباطات از «پایین به بالا» دارد. گزارشگری پایین به بالا منجر به انتشار اخباری نظیر عقاید و دیدگاههای مردم میشود که به طور نامطلوبی تحت تأثیر نوگرایی میباشد. با اولویت دیدگاههای مردم در سطح عادی، روزنامهنگاری توسعه به آنها اجازه میدهد تا به مخاطبین جمعی و سیاستگزاران دسترسی داشته باشند.
- روزنامهنگاری توسعه رویکردش به گزارشگری هم عملگرایانه و هم نامتعارف است. در حالی که روزنامهنگاری سنتی واقعیتهایی که درست میباشد را گزارش میکند و تلاش آگاهانهای برای مخاطب بیطرف از موضوع خبر دارد، روزنامهنگاری توسعه تلاشهایی برای ارتقاء اصلاحات و تشویق کنش اجتماعی میکند.
جامعه امروز ما بیشتر از هر مشکلی به مرض افراط و تفریط دچار شده است، در همه کارها خیل کسانی که از دو سوی بام افتادهاند، تاییدی بر این سخن است. متاسفانه با همه تأکیدهایی که در خصوص میانهروی و پرهیز از تندروی و کندروی شده، گاه در مسیر افراط میدویم و گاه در راه تفریط پشت پشت پس میرویم.
مسیر عقبماندگی جامعه ما را هم که خوب بررسی کنیم باز به رد پای همین دوری از میانهروی میرسیم، در هر موضوعی چنان زود گر گرفته و شعله میکشیم که آنی دیگر تنها خاکستری سرد باقی خواهد ماند و یا بی تفاوت در گوشهای نشسته و به یکباره آتشمان الو میشود و همه چیز را نابود میکنیم. در همه این موارد آنچه از دست میرود فرصت است که: قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند/ بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
و بدین صورت به جای آنکه در صراط اعتدال حرکت کنیم، یک بار شمایل «ناکثین» را به خود میگیریم، بار دیگر به قامت «قاسطین» میایستیم و گاه نقاب «مارقین» به صورت داریم. تاریخ را که مرور کنیم هر فتنهای که در جامعه برخاسته از این سه فرقه و آنانی بوده که به آنها تشبه کردند.
عیانترین جلوه خودنمایی این سه فرقه در زمان حضرت علی -علیه السلام- بود که ایشان مصداق عدالت است و آنکه رفته بود باید باز میآمد و آنکه نرسیده بود باید میرسید. جنگهای جمل و صفین و نهروان و سیلی که حضرت به روی خود نواخت، از فتنههای افراط و تفریط بود و بعد در ماجرای عاشورا قاسطین و مارقین و ناکثین در اتحادی شوم بر امام حسین -علیه السلام- و اهل بیت پیامبر -صلوات خدا بر او باد- چنان کردند که تاریخ روایت میکند.
امروز نیز در جامعه با مردمی مواجه هستیم که با یک کشمش، گرمیشان میشود و با یک غوره سردی. آنکه در دام افراط و تفریط باشد شبیه آن کسی است که خود را شکارچی شیر معرفی میکند و با زوزه شغالی تنبان خراب میکند.
در این میان عدهای دیگر نان به نرخ روز خور، کناره گرفته و منتظر میمانند تا امروز کدام دسته سر برمیآورد؛ بعد یا میشوند کاسه داغتر از آش و گوی سبقت را از ناکث و قاسط و مارق میربایند؛ یا با هرچه و هر که هست، علم مخالفت برمیدارند و دست به سینه چنان به مخالفت میایستند که گاه با مخالفت خودشان هم مخالفت میکنند.
در این میان تنها اعتدال نجاتبخش است، «الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» [از اعتدال دوری نکنید که اعتدال به تقوی نزدیکتر است. سوره مائده، آیه ۸]
با این اوصاف آنکه پای به میدانی میگذارد، لازم است پیش از ورود تکلیف خود را مشخص کرده و راهی را که شروع کرده تا انتها برود، کم آوردن وسط راه، به وعدهای تن زدن از کار، به حربهای جا زدن و ترسیدن و... همه از خصوصیات ناکث و قاسط و مارق است که برای هر کدام هم بهانه دارند، یکبار خانواده را بهانه میکنند، یکبار مال و اموال، گاهی جایگاه خود را بهانه میکنند و گاه ترس از بی آبرویی را و....
باشد که خداوند رحمت کرده و ما را از ابتلا به این بلایا مصون بدارد. /مخلص شما، سردبیر
به درستی نمیتوان گفت اولین خبر چه زمانی مخابره شده است، شاید اولین خبر رقص انسان اولیه دور آتش و نشان دادن حمله حیوانات وحشی بوده، پس از آن نیز کاتبان و مورخان برای اعصار طولانی وظیفه ثبت روایات و اتفاقات را برعهده داشتهاند؛ اما چیزی که امروز به نام رسانه میشناسیم، برای اولین بار در یکی از روزهای سال ۱۶۰۵ در جمهوری آزاد استراسبورگ با نام «Relation» [به معنی: گزارش دادن] توسط یوهان کارلوس منتشر شد که تا امروز مدام در حال پیشرفت بوده و با هر صنعت و فناوری جدیدی به روزتر و کارآمدتر شده است؛ تا آنجا که فاصله بین رویداد و انتشار خبر به کسری از ثانیه رسیده و گوشیهای همراه را تبدیل به نزدیکترین رسانه ساخته است. هر چه بوده از ابتدای حضور بشر تاریخ را روزنامهنگاران دورههای مختلف نوشتهاند و امروز زمان آن رسیده که نه تنها روایتگر که باید تاریخ ساز شوند.
عصری که در آن به سر میبریم دوران پسا انفجار اطلاعات است و آدمی که از حجم بالای اطلاعات و اخبار دچار سرگیجه شده دیگر تنها با خبررسانی صرف سیراب نشده و آنچه میخواهد تحلیل، نقد و بررسی اخبار است. با علم به این موضوع دست به کار راهاندازی رسانهای جدید شدیم تا راه دیگر بسازیم برای حضور در عرصه رسانه.
عقیق نگین انگشتری و از جمله سنگهای گرانبهاست که در بین مردم فراگیری بیشتری دارد؛ سنگ خارهای که از اکسیر لطف حضرت حق چنین درجه یافته، برگزیدن این نام از آن جهت است که به دنبال آنیم جلوهای دیگر از عرصه رسانه را به نمایش در آوریم که فراتر از اطلاعرسانی بیشتر به مخاطب و نیازهای او نگاه میکند؛ و این به کیمیایی نیاز دارد و ادامه مسیر آزمون ماست.
کیمیایی که کند سنگ عقیق آزمون کن بر او سنگ بیار
مولانا
عقیق ایران، حاصل اندیشه و تلاش گروهی جوان است که عشق به سرزمین خود را سرلوحه کار قرار دادهاند و در این روزگار که پول حرف اول و آخر هر فعالیتی را میزند، پنجه در کاری افکندهاند که میدانند چندان به جنبه اقتصادی آن نمیتوان امید داشت؛ اما دل به این خوش کردهاند که حق را بازگو کنند، هر چند سخت و زبانسوز باشد.
عقیق ایران، نگاهی گذرا به جهان و ایران دارد، اما در این میان، نهاوند جایگاه ویژهای در اخبار آن خواهد داشت، از آن رو که تلاش داریم، شهر خود را با نگاهی ملی بررسی کنیم.
آنچه مینویسیم مصداقی بر این ادعا نیست که چیزی بیشتر از دیگران میدانیم، بلکه تنها تلاشی است برای دانایی، تنها به این دلیل که نادانی عذابی است دردناک.
مخلص شما- سردبیر