جامعه امروز ما بیشتر از هر مشکلی به مرض افراط و تفریط دچار شده است، در همه کارها خیل کسانی که از دو سوی بام افتادهاند، تاییدی بر این سخن است. متاسفانه با همه تأکیدهایی که در خصوص میانهروی و پرهیز از تندروی و کندروی شده، گاه در مسیر افراط میدویم و گاه در راه تفریط پشت پشت پس میرویم.
مسیر عقبماندگی جامعه ما را هم که خوب بررسی کنیم باز به رد پای همین دوری از میانهروی میرسیم، در هر موضوعی چنان زود گر گرفته و شعله میکشیم که آنی دیگر تنها خاکستری سرد باقی خواهد ماند و یا بی تفاوت در گوشهای نشسته و به یکباره آتشمان الو میشود و همه چیز را نابود میکنیم. در همه این موارد آنچه از دست میرود فرصت است که: قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند/ بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
و بدین صورت به جای آنکه در صراط اعتدال حرکت کنیم، یک بار شمایل «ناکثین» را به خود میگیریم، بار دیگر به قامت «قاسطین» میایستیم و گاه نقاب «مارقین» به صورت داریم. تاریخ را که مرور کنیم هر فتنهای که در جامعه برخاسته از این سه فرقه و آنانی بوده که به آنها تشبه کردند.
عیانترین جلوه خودنمایی این سه فرقه در زمان حضرت علی -علیه السلام- بود که ایشان مصداق عدالت است و آنکه رفته بود باید باز میآمد و آنکه نرسیده بود باید میرسید. جنگهای جمل و صفین و نهروان و سیلی که حضرت به روی خود نواخت، از فتنههای افراط و تفریط بود و بعد در ماجرای عاشورا قاسطین و مارقین و ناکثین در اتحادی شوم بر امام حسین -علیه السلام- و اهل بیت پیامبر -صلوات خدا بر او باد- چنان کردند که تاریخ روایت میکند.
امروز نیز در جامعه با مردمی مواجه هستیم که با یک کشمش، گرمیشان میشود و با یک غوره سردی. آنکه در دام افراط و تفریط باشد شبیه آن کسی است که خود را شکارچی شیر معرفی میکند و با زوزه شغالی تنبان خراب میکند.
در این میان عدهای دیگر نان به نرخ روز خور، کناره گرفته و منتظر میمانند تا امروز کدام دسته سر برمیآورد؛ بعد یا میشوند کاسه داغتر از آش و گوی سبقت را از ناکث و قاسط و مارق میربایند؛ یا با هرچه و هر که هست، علم مخالفت برمیدارند و دست به سینه چنان به مخالفت میایستند که گاه با مخالفت خودشان هم مخالفت میکنند.
در این میان تنها اعتدال نجاتبخش است، «الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» [از اعتدال دوری نکنید که اعتدال به تقوی نزدیکتر است. سوره مائده، آیه ۸]
با این اوصاف آنکه پای به میدانی میگذارد، لازم است پیش از ورود تکلیف خود را مشخص کرده و راهی را که شروع کرده تا انتها برود، کم آوردن وسط راه، به وعدهای تن زدن از کار، به حربهای جا زدن و ترسیدن و... همه از خصوصیات ناکث و قاسط و مارق است که برای هر کدام هم بهانه دارند، یکبار خانواده را بهانه میکنند، یکبار مال و اموال، گاهی جایگاه خود را بهانه میکنند و گاه ترس از بی آبرویی را و....
باشد که خداوند رحمت کرده و ما را از ابتلا به این بلایا مصون بدارد. /مخلص شما، سردبیر